گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دهم

4 / 3 - 7 جَفْر



اشاره
4 / 3 7جَفْرالکافی به نقل از ابو بصیر :امام صادق علیه السلام فرمود : «جَفْر، نزد ماست و آنها چه می دانند جفر چیست!؟» . گفتم : جفر چیست؟ فرمود : «ظرفی از چرم که علم انبیا و اوصیا و علمای درگذشته بنی اسرائیل در آن است» . گفتم : این ، همان علم است . فرمود : «البتّه این، علم است ؛ ولی همه آن نیست» .

الکافی به نقل از حسین بن ابی علاء :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «جفرِ سفید، نزد من است» . گفتم : در آن چیست؟ فرمود : «زبور داوود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحف ابراهیم علیهم السلام و حلال و حرام و مصحف فاطمه علیهاالسلام . نمی گویم در آن، چیزی از قرآن هست ؛ [بلکه ]در آن اموری هست که مردم را نیازمند ما می کند و ما به کسی نیازی نداریم . در آن، حتّی [مجازات] یک تازیانه و نیم تازیانه و یک چهارم تازیانه و دیه خراش وجود دارد» .

امام رضا علیه السلام در بیان نشانه های امام :جفر اکبر و اصغر (پوست بز و پوست قوچ ) نزد اوست، که در این دو، همه علوم ، حتّی دیه خراش و یک تازیانه و نیم تازیانه و یک سومِ تازیانه وجود دارد و مصحف فاطمه علیهاالسلام نزد اوست .

.


ص: 100

. .


ص: 101



جَفر چیست ؟
جَفر چیست ؟در باره این که جَفر چیست ، آرای گوناگونی هست که پرداختن به آنها در این جا ضرورتی ندارد (1) . آنچه از جمع بندی احادیث مختلف در باره آن به عنوان یکی از مبادی علوم اوصیای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست می آید ، این است که : «جفر» اشاره به دو صندوق پوستی است که کتب مختلف پیامبران گذشته و کتبی که از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی و فاطمه علیهماالسلام به اهل بیت علیهم السلام به ارث رسیده و نیز سلاح پیامبر خدا، در آنها نگهداری می شده است و به دیگر سخن ، «جفر» و نیز «جفر سفید» و «جفر سرخ» (2) اشاره به کتاب خانه و موزه سیّار اهل بیت است که نزد ائمّه علیهم السلام دست به دست می گشته و هم اکنون نزد امام زمان علیه السلام است .

.

1- .ر.ک : أعیان الشیعه : ج 1 ص 95 96 ، تدوین السنّه الشریفه ، جلالی حسینی : ج 1 ص 62 77 ، مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله ، احمدی میانجی : ج 1 ص 89 ، الإمامه و أهل البیت ، محمّد بیّومی مهران : ج 1 ص 265 268 .
2- .ر.ک : ص 99 ح 543 ، الکافی : ج 1 ص 240 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 18 ح 1 و ص 37 ح 68 و ج 47 ص 26 ح 26 و ج 52 ص 313 ح 7 .

ص: 102

4 / 3 8الإِلهامُالإمام الرضا علیه السلام :إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّهُ عز و جل لِاُمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِکَ ، وأودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهاما ، فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجَوابٍ ، ولا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ ، فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطایا وَالزَّلَلَ وَالعِثارَ ، یَخُصُّهُ اللّهُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ ، وشاهِدَهُ عَلی خَلقِهِ ، و «ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَآءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» (1) . (2)

الکافی عن الحارث بن المغیره عن الإمام الصّادق علیه السلام ، قال :قُلتُ [لَهُ علیه السلام ] : أخبِرنی عَن عِلمِ عالِمِکُم . قالَ : وِراثَهٌ من رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومِن عَلِیٍّ علیه السلام . قُلتُ : إنّا نَتَحَدَّثُ أنَّهُ یُقذَفُ فی قُلوبِکُم ویُنکَتُ فی آذانِکُم ! قالَ : أو ذاکَ . (3)

الأمالی للطوسی عن الحارث النّصریّ :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : الَّذی یُسأَلُ عَنهُ الإِمامُ ولَیسَ عِندَهُ فیهِ شَیءٌ ، مِن أینَ یَعلَمُهُ؟ قالَ : یُنکَتُ فِی القَلبِ نَکتا ، أو یُنقَرُ فِی الاُذُنِ نَقرا . (4)

الأمالی للطوسی عن أبی بصیر :قالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : کانَ عَلِیٌّ علیه السلام مُحَدَّثاً ، وکانَ سَلمانُ مُحَدَّثاً . قُلتُ : فَما آیَهُ المُحَدَّثِ ؟ قالَ : یَأتیهِ مَلَکٌ ، فَیَنکُتُ فی قَلبِهِ کَیتَ وکَیتَ . (5)

.

1- .الجمعه : 4 ، الحدید : 21 .
2- .الکافی : ج 1 ص 202 ح 1 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 221 ح1 ، معانی الأخبار : ص 101 ح 2 ، کمال الدین : ص 680 ح 31 ، الاحتجاج : ج 2 ص 446 ح 310 کلّها عن عبد العزیز بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 25 ص 127 ح 4 .
3- .الکافی : ج 1 ص 264 ح 2 ، بصائر الدرجات : ص 326 ح 3 وفیه «قلوبهم وینکت فی آذانهم» بدل «قلوبکم وینکت فی آذانکم» و ص 327 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 174 ح 10 .
4- .الأمالی للطوسی : ص 408 ح 916 ، بصائر الدرجات : ص 316 ح 1 عن أبی بصیر وص 317 ح 7 نحوه ، بحار الأنوار : ج 26 ص 19 ح 2 .
5- .الأمالی للطوسی : ص 407 ح 914 ، رجال الکشّی : ج 1 ص 64 ح 36 نحوه ، مختصر بصائر الدرجات : ص 113 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 830 ح 46 ولیس فیهما «وکان سلمان محدّثا» ، بصائر الدرجات : ص 322 ح4 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 327 ح 31 .

ص: 103



4 / 3 - 8 الهام

4 / 3 8الهامامام رضا علیه السلام :هر گاه خداوند ، بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند ، برای این کار، سینه اش را گشاده می گرداند و چشمه های حکمت را به دل او می سپارد و علم را به کمال، بر او الهام می نماید و از این پس ، او دیگر در پاسخی درمانده نمی گردد و در [تشخیصِ ]صواب سرگشته نمی شود . او معصوم است و تأیید شده [از جانب خدا ]و توفیق یافته و ره نمون گشته و از خطا و لغزش و افتادن ، در امان است . خداوند ، او را به این امور اختصاص داده تا حجّتش بر بندگانش و گواهش بر خلقش باشد و «این، فضل خداست که به هر کس بخواهد ، می دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است» .

الکافی به نقل از حارث بن مغیره :[به امام صادق علیه السلام ] گفتم : مرا از علم عالِمتان آگاه گردان . فرمود : «ارثی است از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام » . گفتم : ما می گوییم که آن به دل شما الهام و در گوشتان نجوا می شود . فرمود : «این هم هست» .

الأمالی، طوسی به نقل از حارث نصری :به امام صادق علیه السلام گفتم : اگر نکته ای از امام بپرسند و او نداند ، از کجا بدان آگاهی می یابد؟ فرمود : «به دلش الهام می گردد یا در گوشَش نجوا می شود» .

الأمالی، طوسی به نقل از ابو بصیر :امام صادق علیه السلام فرمود : «علی علیه السلام ، محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود» . گفتم : نشانه محدَّث چیست؟ فرمود : «فرشته ای نزد او می آید و به دلش چنین و چنان الهام می کند» .

.


ص: 104

الاختصاص عن برید العجلیّ :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّسولِ وَالنَّبِیِّ وَالمُحَدَّثِ ، فَقالَ : الرَّسولُ : الَّذی تَأتیهِ المَلائِکَهُ ویُعایِنُهُم وتُبَلِّغُهُ عَنِ اللّهِ تَعالی . وَالنَّبِیُّ : الَّذی یَری فی مَنامِهِ ، فَما رَأی فَهُوَ کَما رَأی . وَالمُحَدَّثُ : الَّذی یَسمَعُ الکَلامَ کَلامَ المَلائِکَهِ ویُنقَرُ فی اُذُنَیهِ ، ویُنکَتُ فی قَلبِهِ . (1)

الاختصاص عن الحارث بن المغیره :قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام : ما عِلمُ عالِمِکُم ، أجُملَهٌ یُقذَفُ فی قَلبِهِ أو یُنکَتُ فی اُذُنِهِ ؟ فَقالَ : وَحیٌ کَوَحیِ اُمِّ موسی . (2)

الإمام الکاظم علیه السلام :مَبلَغُ عِلمِنا عَلی ثَلاثَهِ وُجوهٍ : ماضٍ وغابرٍ وحادِثٍ ، فَأَمَّا الماضی فَمُفَسَّرٌ ، وأمَّا الغابِرُ فَمَزبورٌ ، وأمَّا الحادِثُ فَقَذفٌ فِی القُلوبِ ، ونَقرٌ فِی الأَسماعِ ، وهُوَ أفضَلُ عِلمِنا ، ولا نَبِیَّ بَعدَ نَبِیِّنا . (3)

الکافی عن المفضّل بن عمر :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ علیه السلام : رُوّینا عَن أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام أنَّهُ قالَ : إنَّ عِلمَنا غابِرٌ ومَزبورٌ ونَکتٌ فِی القُلوبِ ونَقرٌ فِی الأَسماعِ . فَقالَ : أمَّا الغابِرُ فَما تَقَدَّمَ مِن عِلمِنا ، وأمَّا المَزبورُ فَما یَأتینا ، وأمَّا النَّکتُ فِی القُلوبِ فَإِلهامٌ ، وأمَّا النَّقرُ فِی الأَسماعِ فَأَمرُ المَلَکِ . (4)

.

1- .الاختصاص : ص 328 ، الکافی : ج 1 ص 176 ح 3 عن الأحول ، مختصر بصائر الدرجات : ص 114 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 832 ذیل ح 47 کلّها نحوه ، بصائر الدرجات : ص 368 ح 1 عن برید العجلیّ عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 26 ص 74 ح 25 .
2- .الاختصاص : ص 286 ، بصائر الدرجات : ص 317 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 58 ح 128 .
3- .الکافی : ج 1 ص 264 ح 1 عن علیّ السائیّ ، و ج 8 ص 125 ح 95 عن علیّ بن سوید ، بصائر الدرجات : ص 319 ح 3 عن علیّ السائیّ ، و ص 318 ح 1 عن علیّ السائیّ عن الإمام الصادق علیه السلام ، دلائل الإمامه : ص 524 ح 495 عن علیّ بن محمّد السمریّ عن الإمام المهدیّ علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 26 ص 59 ح 132 .
4- .الکافی : ج 1 ص 264 ح 3 ، الإرشاد : ج 2 ص 186 ، الاحتجاج : ج 2 ص 294 ح 246 ، روضه الواعظین : ص 232 کلّها عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بصائر الدرجات : ص 318 ح 2 عن محمّد بن الفضیل ، بحار الأنوار : ج 26 ص 18 ح 1 .

ص: 105

الاختصاص به نقل از بُرَید عجلی :از امام باقر علیه السلام در باره «رسول» و «نبی» و «محدَّث» پرسش کردم . فرمود : «رسول ، کسی است که فرشتگان نزد او می آیند و او آنها را می بیند و آنها پیام خدای متعال را به او ابلاغ می کنند و نبی، کسی است که در خواب می بیند و هر آنچه در خواب دیده ، در بیداری برای او محقّق می شود و محدَّث، کسی است که سخن فرشتگان را می شنود و در گوشَش نجوا و به دلش الهام می شود» .

الاختصاص به نقل از حارث بن مغیره :به امام صادق علیه السلام گفتم : علم عالِم شما چگونه است؟ آیا جمله ای است که در قلبش افکنده می شود یا در گوشش الهام می شود؟ فرمود : «وحیی است همچون وحی مادر موسی» .

امام کاظم علیه السلام :دانش ما به سه گونه : گذشته ، آینده و پدید شونده است . گذشته ، که تفسیر شده است و آینده ، که در «جامعه» و «مصحف» نوشته شده است و پدید شونده ، که از راه الهام به دل و تأثیرِ در گوش است و این، بهترین دانش ماست و پس از پیامبر ما، دیگر پیامبری نیست .

الکافی به نقل از مفضّل بن عمر :به امام کاظم علیه السلام گفتم : به ما گفته اند که امام صادق علیه السلام فرموده : «علم ما ، یا به گذشته است ، یا نوشته شده است و یا به الهام به دل و یا نجوای در گوش است» . فرمود : «گذشته ، همان علم آشکار شده ماست و نوشته شده ، آن است که می آید و الهام ، که به دل می نشیند و نجوای در گوش ، که دستور فرشتگان است» .

.


ص: 106

4 / 4صِفَهُ عُلومِهِم4 / 4 1یَعلَمونَ إذا شاؤواالإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الإِمامَ إذا شاءَ أن یَعلَمَ عَلِمَ . (1)

الکافی عن عمّار السّاباطی :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَنِ الإِمامِ یَعلَمُ الغَیبَ ؟ فَقالَ : لا ، ولکِن إذا أرادَ أن یَعلَمَ الشَّیءَ أعلَمَهُ اللّهُ ذلِکَ . (2)

الإمام الهادی علیه السلام :إنَّ اللّهَ لم یُظهِر عَلی غَیبِهِ أحَدا إلّا مَنِ ارتَضی مِن رَسولٍ ، فَکُلُّ ما کانَ عِندَ الرَّسولِ کانَ عِندَ العالِمِ ، وکُلُّ مَا اطَّلَعَ عَلَیهِ الرَّسولُ فَقَدِ اطَّلَعَ أوصِیاؤُهُ عَلَیهِ ، لِئَلّا تَخلُوَ أرضُهُ مِن حُجَّهٍ ، یَکونُ مَعَهُ عِلمٌ یَدُلُّ عَلی صِدقِ مَقالَتِهِ وجَوازِ عَدالَتِهِ . (3)

4 / 4 2یُبسَطُ لَهُمُ العِلمُ ویُقبَضُ عَنهُمالإمام الصادق علیه السلام :یُبسَطُ لَنا فَنَعلَمُ ، ویُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ ، وَالإِمامُ یولَدُ وَیلِدُ ، ویَصِحُّ ویَمرَضُ ، ویَأکُلُ ویَشرَبُ ، ویَبولُ ویَتَغَوَّطُ ، ویَفرَحُ ویَحزَنُ ، ویَضحَکُ ویَبکی ، ویَموتُ ویُقبَرُ ، ویُزادُ فَیَعلَمُ . ودَلالَتُهُ فی خَصلَتَینِ : فِی العِلمِ ، وَاستِجابَهِ الدَّعوَهِ . وکُلُّ ما أخبَرَ بِهِ مِنَ الحَوادِثِ الَّتی تَحدُثُ قَبلَ کَونِها کَذلِکَ ، بِعَهدٍ مَعهودٍ إلَیهِ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله تَوارَثَهُ مِن آبائِهِ علیهم السلام . (4)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 258 ح 1 و ح 2 وفیه «اُعلم» بدل «علم» ، بصائر الدرجات : ص 315 ح 3 کلّها عن أبی الربیع ، و ح 2 عن یزید بن فرقد النهدی ، بحار الأنوار : ج 26 ص 56 ح 117 .
2- .الکافی : ج 1 ص 257 ح 4 ، بصائر الدرجات : ص 315 ح 4 ، الاختصاص : ص 286 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 57 ح 119 .
3- .کشف الغمّه : ج 3 ص 177 عن فتح بن یزید الجرجانیّ ، بحار الأنوار : ج 50 ص 179 ح 56 .
4- .الخصال : ص 528 ح 3 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام :ج 1 ص 214 ح 2 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 81 کلاهما عن الإمام الرضا علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 25 ص 117 ح 2 .

ص: 107



4 / 4 چگونگی علم اهل بیت علیهم السلام

4 / 4 - 1 هر گاه که بخواهند، می دانند

4 / 4 - 2 علم برای اهل بیت علیهم السلام قبض و بسط می یابد

4 / 4چگونگی علم اهل بیت علیهم السّلام4 / 4 1هر گاه که بخواهند، می دانندامام صادق علیه السلام :امام هر گاه بخواهد که بداند ، می داند .

الکافی به نقل از عمّار ساباطی :از امام صادق علیه السلام پرسیدم : آیا امام، علم غیب می داند؟ فرمود : «نه ؛ لیکن هر گاه بخواهد بر چیزی آگاهی یابد ، خداوند، او را بِدان آگاه می گرداند» .

امام هادی علیه السلام :خداوند ، غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد ، مگر رسولی (فرستاده ای) که [خود] برگزیند . هر آنچه نزد رسول است ، نزد عالِم نیز هست و هر چه رسول بر آن آگاهی دارد ، جانشینانش نیز بر آن آگاهی دارند تا زمین از حجّت، تهی نماند، و علمی با او همراه است که گواه درستی گفتار او و نافذ بودن عدالت اوست .

4 / 4 2علم برای اهل بیت علیهم السلام قبض و بسط می یابدامام صادق علیه السلام :علم برای ما گشایش می یابد و ما آگاهی می یابیم و گرفتگی می یابد و ما آگاهی نمی یابیم . امام ، زاده می شود و از او زاده می شود و تن درستی می یابد و بیمار می شود و می خورد و می آشامد و بول و غائط می کند و شاد می شود و محزون می گردد و می خندد و می گرید و می میرد و به خاک سپرده می شود و رشد می کند و آگاهی می یابد و نشانه او، برخورداری از دو ویژگی است : برخورداری از علم و استجابت دعا. هر رویدادی که او پیش تر، از آن خبر دهد ، همان می شود و این در پرتو عهدی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او سپرده و او آن را از پدرانش به ارث برده است .

.


ص: 108

الکافی عن معمّر بن خلّاد :سَأَلَ أبَا الحَسَنِ رَجُلٌ مِن أهلِ فارِسَ ، فَقالَ لَهُ : أتَعلَمونَ الغَیبَ ؟ فَقالَ : قالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : یُبسَطُ لَنَا العِلمُ فَنَعلَمُ ، ویُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ . وقالَ : سِرُّ اللّهِ عز و جل أسَرَّهُ إلی جَبرَئیلَ علیه السلام ، وأسَرَّهُ جَبرَئیلُ إلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، وأسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إلی مَن شاءَ اللّهُ . (1)

4 / 4 3یَزدادُ عِلمُهُمالکافی عن زراره :سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام یَقولُ : لَولا أنّا نَزدادُ لَأَنفَدنا . قُلتُ : تَزدادونَ شَیئا لا یَعلَمُهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : أما إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ عُرِضَ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ عَلَی الأَئِمَّهِ ثُمَّ انتَهَی الأَمرُ إلَینا . (2)

الأمالی للطوسی عن أبی بصیر :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : لَولا أنّا نُزاد لَأَنفَدنا ، قالَ : قُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، تَزدادونَ شَیئا لَیسَ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ : إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ اُتِیَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَاُخبِرَ ثُمَّ إلی عَلِیٍّ علیه السلام ، ثُمَّ إلی واحِدٍ بَعدَ واحِدٍ حَتّی یَنتَهِیَ إلی صاحِبِ هذَا الأَمرِ . (3)

.

1- .الکافی : ج 1 ص 256 ح 1 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 63 ، بصائر الدرجات : ص 513 ح 32 ولیس فیهما ذیله من «وقال : سرّ اللّه عز و جل» ، بحار الأنوار : ج 26 ص 96 ح 35 .
2- .الکافی : ج 1 ص 255 ح 3 ، الاختصاص : ص 312 ، بصائر الدرجات : ص 394 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 17 ص 136 ح 16 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 409 ح 920 ، الاختصاص : ص 313 ، بصائر الدرجات : ص 392 ح 3 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 86 ح 2 .

ص: 109



4 / 4 - 3 علم اهل بیت علیهم السلام فزونی می یابد

الکافی به نقل از معمّر بن خلّاد :مردی ایرانی از امام کاظم علیه السلام پرسید : آیا شما غیب می دانید؟ فرمود : «امام باقر علیه السلام فرموده است : علم برای ما گشایش می یابد و ما آگاهی می یابیم و گرفتگی می یابد و دیگر آگاهی نمی یابیم . خدا سرّ الهی را به جبرئیل می سپارد و جبرئیل به محمّد صلی الله علیه و آله می سپارد و محمّد به هر که خدا بخواهد» .

4 / 4 3علم اهل بیت علیهم السلام فزونی می یابدالکافی به نقل از زراره :از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : «اگر علم ما فزونی نمی یافت ، پایان می پذیرفت» . گفتم : چیزی بر شما افزوده می شود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را نمی دانست؟ فرمود : «هر گاه چنین (بنای افزایش علم) باشد ، نخست بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سپس بر امامان عرضه می شود تا به ما می رسد» .

الأمالی، طوسی به نقل از ابو بصیر :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «اگر علم ما فزونی نمی یافت ، هر آینه پایان می پذیرفت» . گفتم : قربانت گردم! چیزی بر شما افزوده می شود که نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیست؟ فرمود : «اگر چنین باشد ، نخست به پیامبر صلی الله علیه و آله می رسد و او آگاه می گردد و سپس به علی علیه السلام می رسد و به همین ترتیب تا به صاحب الأمر برسد .

.


ص: 110

الأمالی للطوسی عن عبد اللّه بن بکیر :قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّه علیه السلام : أخبَرَنی أبو بَصیرٍ أنَّهُ سَمِعَکَ تَقولُ : «لَولا أنّا نُزادُ لَأَنفَدنا» ! قالَ : نَعَم . قُلتُ : تَزدادونَ شَیئا لَیسَ عِندَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ فَقالَ : لا ، إذا کانَ ذلِکَ کانَ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وَحیا وإلَینا حَدیثا . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :لَیسَ یَخرُجُ شَیءٌ مِن عِندِ اللّه عز و جل حَتّی یُبدَأَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ بِأَمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، ثُمَّ بِواحِدٍ بَعدَ واحِدٍ ؛ لِکَی لا یَکونَ آخِرُنا أعلَمَ مِن أوَّلِنا . (2)

الاختصاص عن سلیمان الدّیلمی :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : سَمِعتُکَ وأنتَ تَقولُ غَیرَ مَرَّهٍ : «لَولا أنّا نَزدادُ لَأَنفَدنا» ! فَقالَ : أمَّا الحَلالُ وَالحَرامُ فَقَد أنزَلَ اللّهُ عَلی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله بِکَمالِهِ ، وما یُزادُ الإِمامُ فی حَلالٍ ولا حَرامٍ . قُلتُ لَه : فَما هذِهِ الزِّیادَهُ ؟ فَقالَ : فی سائِرِ الأَشیاءِ سِوَی الحَلالِ وَالحَرامِ . قُلتُ : تَزدادونَ شَیئا یَخفی عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولا یَعلَمُهُ ؟ فَقالَ : لا ، إنَّما یَخرُجُ العِلمُ مِن عِندِ اللّهِ فَیَأتی بِهِ المَلَکُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَیَقولُ : یا مُحَمَّدُ ، رَبُّکَ یَأمُرُکَ بِکَذا وکَذا ، فَیَقولُ : اِنطَلِق بِهِ إلی عَلِیٍّ ، فَیَأتی بِهِ عَلِیّا علیه السلام فَیَقولُ : اِنطَلِق بِهِ إلَی الحَسَنِ ، فَلا یَزالُ هکَذا یَنطَلِقُ بِهِ إلی واحِدٍ بَعدَ واحِدٍ ، حَتّی یَخرُجَ إلَینا ، ومُحالٌ أن یَعلَمَ الإِمامُ شَیئا لَم یَعلَمهُ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله والإِمامُ مِن قَبلِهِ . (3)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 409 ح 919 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 86 ح 1 .
2- .الکافی : ج 1 ص 255 ح 4 ، الاختصاص : ص 313 ، بصائر الدرجات : ص 392 ح 2 ، بحار الأنوار : ج 26 ص 92 ح 20 .
3- .الاختصاص : ص 313 ، بصائر الدرجات : ص 393 ح 5 نحوه ، بحار الأنوار : ج 22 ص 552 ح 8 .

ص: 111

الأمالی، طوسی به نقل از عبد اللّه بن بکیر :به امام صادق علیه السلام گفتم : ابو بصیر به من گفته که از شما شنیده است که فرموده ای : «اگر علم ما فزونی نمی یافت ، هر آینه پایان می پذیرفت» . امام علیه السلام فرمود : «آری» . من گفتم : چیزی بر شما افزوده می شود که نزد پیامبرخدا صلی الله علیه و آله نبوده است؟ فرمود : «خیر . اگر چنین (افزایش علم) باشد، [ابتدا] بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وحی و برای ما باز گفته می شود» .

امام صادق علیه السلام :چیزی از درگاه خداوند عز و جل صادر نمی شود ، مگر آن که نخست از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آغاز شود و سپس به امیر مؤمنان علیه السلام برسد و همین طور ، یکی پس از دیگری، تا آخرینِ ما از نخستینِ ما اعلم نباشد .

الاختصاص به نقل از سلیمان دیلمی :به امام صادق علیه السلام گفتم : شنیده ام که بارها فرموده ای : «اگر به علم ما افزوده نمی شد ، هر آینه پایان می پذیرفت» . فرمود : «امّا علم به حلال و حرام را خداوند به کمال برای پیامبرش صلی الله علیه و آله فرو می فرستد و در حلال و حرام ، بر امام، چیزی افزوده نمی گردد» . به ایشان گفتم : پس این افزایش چیست؟ فرمود : «در امور دیگری جز حلال و حرام است» . گفتم : چیزی بر شما افزوده می شود که بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پوشیده مانَد و آن را نداند؟ فرمود : «نه . علم از سوی خداوند می آید و جبرئیل آن را به پیامبر خدا می رساند و می گوید : ای محمّد! خداوند به تو چنین و چنان دستور می دهد و می فرماید : آن را نزد علی ببر و او آن را نزد علی می بَرد و می فرماید : آن را به حسن بسپار و به همین ترتیب به یکی پس از دیگری تحویل داده می شود تا به ما می رسد و محال است امام ، چیزی را بداند که پیامبر و امامِ پیش از او آن را ندانسته باشند» .

.


ص: 112

الفصل الخامس : مذهب أهل البیت علیهم السّلام5 / 1تَفسیرُ الدّینِ عِندَهُمالکافی عن أبی الجارود :قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، هَل تَعرِفُ مَوَدَّتی لَکُم وانقِطاعی إلَیکُم ، ومُوالاتی إیّاکُم ؟ فَقالَ : نَعَم . فَقُلتُ : فَإِنّی أسأَلُکَ مَسأَلَهً تُجیبُنی فیها ، فَإِنّی مَکفوفُ البَصَرِ قَلیلُ المَشیِ ، ولا أستَطیعُ زِیارَتَکُم کُلَّ حینٍ . قالَ : هاتِ حاجَتَکَ . قُلتُ : أخبِرنی بِدینِکَ الَّذی تَدینُ اللّهَ عز و جل بِهِ أنتَ وأهلُ بَیتِکَ لِأَدینَ اللّهَ عز و جل بِهِ . قالَ : إن کُنتَ أقصَرتَ الخُطبَهَ فَقَد أعظَمتَ المَسأَلَهَ ، وَاللّهِ لَاُعطِیَنَّکَ دینی ودینَ آبائِیَ الَّذی نَدینُ اللّهَ عز و جل بِهِ : شَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ ، وَالوَلایَهُ لِوَلِیِّنا ، وَالبَراءَهُ مِن عَدُوِّنا ، وَالتَّسلیمُ لِأَمرِنا ، وَانتِظارُ قائِمِنا ، وَالاِجتِهادُ وَالوَرَعُ . (1)

الکافی عن أبی بصیر :کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ علیه السلام فَقالَ لَهُ سَلامٌ : إنَّ خَیثَمَهَ بنَ أبی خَیثَمَهَ یُحَدِّثُنا عَنکَ أنَّهُ سَأَلَکَ عَنِ الإِسلامِ ، فَقُلتَ لَهُ : إنَّ الإِسلامَ مَنِ استَقبَلَ قِبلَتَنا، وشَهِدَ شَهادَتَنا ، ونَسَکَ نُسُکَنا ، ووالی وَلِیَّنا ، وعادی عَدُوَّنا ، فَهُوَ مُسلِمٌ . فَقالَ : صَدَقَ خَیثَمَهُ . قُلتُ : وسَأَلَکَ عَنِ الإِیمانِ ، فَقُلتَ : الإیمانُ بِاللّهِ ، وَالتَّصدیقُ بِکِتابِ اللّهِ وأن لا یَعصِیَ اللّهَ . فَقالَ : صَدَقَ خَیثَمَهُ . (2)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 21 ح 10 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 14 ح 5 .
2- .الکافی : ج 2 ص 38 ح 5 ، المحاسن : ج 1 ص 443 ح 1026 وفیه «وأن أحبّ فی اللّه وأبغض فی اللّه » بدل «وأن لا یعصی اللّه » ، بحار الأنوار : ج 68 ص 296 ح 54 ، وراجع : الجعفریّات : ص 77 والنوادر للراوندی : ص 140 ح 188 .

ص: 113



فصل پنجم : مکتب اهل بیت علیهم السلام

5 / 1 تفسیر دین در نزد اهل بیت علیهم السلام

فصل پنجم : مکتب اهل بیت علیهم السّلام5 / 1تفسیر دین در نزد اهل بیت علیهم السّلامالکافی به نقل از ابو جارود :به امام باقر علیه السلام گفتم : ای فرزند پیامبر خدا! آیا می دانی که من شما را دوست دارم و خود را وقف شما کرده ام و از شما طرفداری می کنم؟ فرمود : «آری» . گفتم : اینک پرسشی دارم که می خواهم پاسخ مرا بدهی . من نابینا هستم و کم راه می روم و نمی توانم همیشه به دیدار شما بیایم . فرمود : «اینک نیازت چیست؟» . گفتم : مرا از دینی که خود و خاندانت خدای را بدان می پرستید ، آگاه کن تا من هم با آن ، خداوند عز و جل را بپرستم . فرمود : «اگر چه کوتاه سخن گفتی ، امّا مسئله مهمّی را مطرح کردی . به خدا سوگند ، دین خود و پدرانم را که با آن ، خدای عز و جل را می پرستیم، به تو عرضه می کنم : گواهی دادن به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و اعتراف به آنچه پیامبر ، از نزد خدا آورده است و دوست داشتن ولیّ ما و بیزاری از دشمن ما و تسلیم در برابر امر ما و انتظار قائم ما و سختکوشی و پاک دامنی» .

الکافی به نقل از ابو بصیر :در خدمت امام باقر علیه السلام بودم . سلام به ایشان گفت : خیثمه بن ابی خیثمه از طرف شما برای ما حدیثی نقل کرده که در باره اسلام از شما پرسش کرده است و شما در پاسخ به او گفته اید : «مسلمان، کسی است که رو به سوی قبله ما آورد و شهادت ما را بر زبان جاری سازد و عبادت ما را در پیش گیرد و دوستدار ما را دوست بدارد و دشمن ما را دشمن بشمارد. در این صورت است که مسلمان تلقّی می شود» . امام علیه السلام فرمود : «خیثمه راست گفته است» . گفتم : و در باره ایمان از شما پرسیده و شما پاسخ داده اید : «ایمان حقیقی، یعنی : ایمان به خدا و اعتقاد به کتاب خدا و نافرمانی نکردن از خدا» . امام علیه السلام فرمود : «خیثمه راست گفته است» .

.


ص: 114

الکافی عن علیّ بن حمزه عن أبی بصیر ، قال :سَمِعتُهُ یَسأَلُ أبا عَبدِاللّهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، أخبِرنی عَنِ الدّینِ الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ عز و جلعَلَی العِبادِ ، ما لا یَسَعُهُم جَهلُهُ ولا یُقبَلُ مِنهُم غَیرُهُ ما هُوَ ؟ فَقالَ : أعِد عَلَیَّ ، فَأَعادَ عَلَیهِ ، فَقالَ : شَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وإقامُ الصَّلاهِ ، وإیتاءُ الزَّکاهِ ، وحِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً ، وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ ، ثُمَّ سَکَتَ قَلیلاً ، ثُمَّ قالَ : وَالوَلایَهُ مَرَّتَینِ . (1)

الکافی عن عمرو بن حریث :دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام وهُوَ فی مَنزِلِ أخیهِ عَبدِاللّهِ بنِ مُحَمَّدٍ ، فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ما حَوَّلَکَ إلی هذَا المَنزِلِ ؟ قالَ : طَلَبُ النُّزهَهِ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ، ألا أقُصُّ عَلَیکَ دینی ؟ فَقالَ : بَلی . قُلتُ : أدینُ اللّهَ بِشَهادَهِ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ ، وأنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیبَ فیها ، وأنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ ، وإقامِ الصَّلاهِ ، وإیتاءِ الزَّکاهِ ، وصَومِ شَهرِ رَمَضانَ ، وحَجِّ البَیتِ ، وَالوَلایَهِ لِعَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالوَلایَهِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ ، وَالوَلایَهِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، وَالوَلایَهِ لُِمحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ولَکَ مِن بَعدِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ ، وأنَّکُم أئِمَّتی ، عَلَیهِ أحیا وعَلَیهِ أموتُ وأدینُ اللّهَ بِهِ . فَقالَ : یا عَمرُو ، هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ ودینُ آبائِیَ الَّذی أدینُ اللّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ . (2)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 22 ح 11 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 15 ح 16 .
2- .الکافی : ج 2 ص 23 ح 14 ، رجال الکشّی : ج 2 ص 717 ح 792 ، بحار الأنوار : ج 69 ص 5 ح 7 ، وراجع : المحاسن : ج 2 ص 461 ح 2595 .

ص: 115

الکافی به نقل از علی بن حمزه :شنیدم که ابو بصیر از امام صادق علیه السلام پرسید : قربانت گردم! به من بگو آن کدام دین است که خداوند عز و جل بر بندگان، فرض کرده است و ندانستن آن را بر نمی تابد و جز آن را از ایشان نمی پذیرد؟ امام علیه السلام فرمود : «سخنت را تکرار کن» . او سخنش را باز گفت . امام علیه السلام فرمود : «گواهی به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست. نیز بر پا کردن نماز و پرداخت زکات و حجّ خانه خدا برای کسی که توانایی آن را دارد و روزه ماه رمضان» . امام علیه السلام اندکی سکوت کرد و سپس دو بار فرمود : «و ولایت» .

الکافی به نقل از عمرو بن حُریث :بر امام صادق علیه السلام وارد شدم ، در حالی که ایشان در خانه برادرش عبد اللّه بن محمّد بود . به ایشان گفتم : قربانت گردم! چگونه شده که به این سرای آمده اید؟ فرمود : «برای آن که گوشه تنهایی بر گزینم» . گفتم : قربانت گردم! آیا دین خود را به تو باز گویم؟ فرمود : «آری» . گفتم : من خدا را می پرستم با گواهی دادن به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و تنها اوست و انبازی ندارد و محمّد ، بنده و فرستاده اوست و رستاخیز خواهد آمد و تردیدی در آن نیست و خداوند ، هر آن که را در گور آرمیده ، بر خواهد انگیخت . نیز با بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و روزه ماه رمضان و حجّ خانه خدا و ولایت امیر مؤمنان پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ولایت حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و تو پس از او که درودهای خدا بر همه آنان باد و این که شما امامان من هستید. بر این آیین، زندگی می کنم و می میرم و خدا را بدان می پرستم . امام علیه السلام فرمود : «ای عمرو! به خدا سوگند ، این، دینِ خدا و دین پدران من است که خدا را در پنهان و پیدا بِدان اطاعت می کنم» .

.


ص: 116

المحاسن عن معاذ بن مسلم :أدخَلتُ عُمَرَ أخی عَلی أبی عَبدِاللّهِ علیه السلام فَقُلتُ لَهُ : هذا عُمَرُ أخی ، وهُوَ یُریدُ أن یَسمَعَ مِنکَ شَیئا ، فَقالَ لَهُ : سَل عَمّا شِئتَ . فَقالَ : أسأَلُکَ عَنِ الَّذی لا یَقبَلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ غَیرَهُ ولا یَعذِرُهُم عَلی جَهلِهِ . فَقالَ : شَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وَالصَّلواتُ الخَمسُ ، وصِیامُ شَهرِ رَمَضانَ ، وَالغُسلُ مِنَ الجَنابَهِ ، وحَجُّ البَیتِ ، وَالإِقرارُ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ جُملَهً ، وَالاِئتِمامُ بِأَئِمَّهِ الحَقِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله . فَقالَ عُمَرُ : سَمِّهِم لی أصلَحَکَ اللّهُ . فَقالَ : عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ ، وَالحَسَنُ ، وَالحُسَینُ ، وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ، ومُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیهم السلام ، وَالخَیرُ یُعطیهِ اللّهُ مَن یَشاءُ . فَقالَ لَهُ : فَأَنتَ جُعِلتُ فِداکَ ؟ قالَ : هذَا الأَمرُ یَجری لِاخِرِنا کَما یَجری لِأَوَّلِنا . (1)

تحف العقول :رُوِیَ أنَّ المَأمونَ بَعَثَ الفَضلَ بنَ سَهلٍ ذَا الرِّیاسَتَینِ إلَی الرِّضا علیه السلام ، فَقالَ لَهُ : إنّی اُحِبُّ أن تَجمَعَ لی مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ وَالفَرائِضِ وَالسُّنَنِ ، فَإِنَّکَ حُجَّهُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ومَعدِنُ العِلمِ . فَدَعَا الرِّضا علیه السلام بِدَواهٍ وقِرطاسٍ ، وقالَ علیه السلام لِلفَضلِ : اُکتُب : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ حَسبُنا شَهادَهُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ ، أحَدا صَمَدا ، لَم یَتَّخِذ صاحِبَهً ولا وَلَدا ، قَیّوما ، سَمیعا بَصیرا ، قَوِیّا قائِما ، باقِیا نورا ، عالِما لا یَجهَلُ ، قادِرا لا یَعجَزُ ، غَنِیّا لا یَحتاجُ ، عَدلاً لا یَجورُ ، خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ ، لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ ، لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ ولا نِدَّ ولا کُفوَ . وأنَّ مُحَمَّدا عَبدُهُ ورَسولُهُ وأمینُهُ وصَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ ، سَیِّدُ المُرسَلینَ وخاتَمُ النَّبِیّینَ ، وأفضَلُ العالَمینَ ، لا نَبِیَّ بَعدَهُ ، ولا تَبدیلَ لِمِلَّتِهِ ولا تَغییرَ . وأنَّ جَمیعَ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أنَّهُ هُوَ الحَقُّ المُبینُ ، نُصَدِّقُ بِهِ وبِجَمیعِ مَن مَضی قَبلَهُ مِن رُسُلِ اللّهِ وأنبِیائِهِ وحُجَجِهِ . ونُصَدِّقُ بِکِتابِهِ الصّادِقِ «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» . (2) وأنَّهُ کِتابُهُ المُهَیمِنُ عَلَی الکُتُبِ کُلِّها ، وأنَّهُ حَقٌّ مِن فاتِحَتِهِ إلی خاتِمَتِهِ ، نُؤمِنُ بِمُحکَمِهِ ومُتَشابِهِهِ ، وخاصِّهِ وعامِّهِ ، ووَعدِهِ ووَعیدِهِ ، وناسِخِهِ ومَنسوخِهِ وأخبارِهِ ، لا یَقدِرُ واحِدٌ مِنَ الَمخلوقینَ أن یَأتِیَ بِمِثلِهِ . وأنَّ الدَّلیلَ وَالحُجَّهَ مِن بَعدِهِ عَلَی المُؤمِنینَ وَالقائِمَ بِاُمورِ المُسلِمینَ ، وَالنّاطِقَ عَنِ القُرآنِ وَالعالِمَ بِأَحکامِهِ ، أخوهُ وخَلیفَتُهُ ووَصِیُّهُ ، وَالَّذی کانَ مِنهُ بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی : عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، أمیرُالمُؤمِنینَ ، وإمامُ المُتَّقینَ ، وقائِدُ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ ، یَعسوبُ المُؤمِنینَ ، وأفضَلُ الوَصِیّینَ بَعدَ النَّبِیّینَ ، وبَعدَهُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهماالسلام ، واحِدا بَعدَ واحِدٍ إلی یَومِنا هذا ، عِترَهُ الرَّسولِ ، وأعلَمُهُم بِالکِتابِ وَالسُّنَّهِ ، وأعدَلُهُم بِالقَضِیَّهِ ، وأولاهُم بِالإِمامَهِ فی کُلِّ عَصرٍ وزَمانٍ ، وأنَّهُمُ العُروَهُ الوُثقی ، وأئِمَّهُ الهُدی ، وَالحُجَّهُ عَلی أهلِ الدُّنیا ، حَتّی یَرِثَ اللّهُ الأَرضَ ومَن عَلَیها وهُوَ خَیرُ الوارِثینَ . وأنَّ کُلَّ مَن خَالَفَهُم ضالٌّ مُضِلٌّ ، تارِکٌ لِلحَقِّ وَالهُدی. وأنَّهُمُ المُعَبِّرونَ عَنِ القُرآنِ ، النّاطِقونَ عَنِ الرَّسولِ بِالبَیانِ ، مَن ماتَ لا یَعرِفُهُم ولا یَتَوَلّاهُم بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم ماتَ میتَهً جاهِلِیَّهً . (3)

.

1- .المحاسن : ج 1 ص 450 ح 1037 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 224 ح 209 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 4 ح 5 .
2- .فصّلت : 42 .
3- .تحف العقول : ص 415 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 121 ح 1 نحوه ، بحار الأنوار : ج 10 ص 360 ح 2 .

ص: 117

المحاسن به نقل از معاذ بن مسلم :برادرم عمر را خدمت امام صادق علیه السلام بردم و گفتم : این برادر من ، عمر است . او می خواهد از شما چیزی بشنود . امام علیه السلام به او فرمود : «در باره هر چه می خواهی ، بپرس» . عمر گفت : از شما در باره چیزی پرسش دارم که خداوند ، جز با آن ، عمل بندگان را نمی پذیرد و عذر ندانستن آن را از هیچ کس قبول نمی کند . امام علیه السلام فرمود : «گواهی به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست و نیز پرداختن به نمازهای پنجگانه و روزه ماه رمضان و غُسل جنابت و حجّ خانه خدا و اعتراف به هر آنچه از نزد خدا آمده است و پیشوا قرار دادن امامان حق از خاندان محمّد صلی الله علیه و آله » . عمر گفت : آنها را برای من نام ببرید . امام علیه السلام فرمود : «علی امیر مؤمنان ، حسن، حسین ، علی بن الحسین و محمّد بن علی و خداوند، خیر را به هر کس بخواهد ، می دهد» . او گفت : قربانت گردم! شما چه؟ امام علیه السلام فرمود : «این امر برای آخرین ما، همچون نخستین ما جریان دارد» .

تحف العقول :روایت شده است که مأمون ، فضل بن سهل (ذو الریاستین) را به سوی امام رضا علیه السلام فرستاد . او به امام علیه السلام گفت : دوست دارم حلال و حرام و فریضه ها و سنن را یک جا برای من گِرد آوری ؛ چرا که تو حجّت خدا بر مردم و کان دانشی . امام رضا علیه السلام دوات و کاغذی طلبید و به فضل فرمود: «بنویس : به نام خداوند بخشاینده مهربان . ما را همین بس که گواهی دهیم مبعودی جز خدای یکتا نیست و اوست یکتا و بی نیاز . نه همسری دارد و نه فرزندی . قائم به ذات است و شنوا و بینا ، نیرومند و برپا و پاینده و نور است . دانایی است که نادان نمی شود . توانایی است که ناتوان نمی گردد . توانگری است که نیاز نمی یابد . دادگری است که ستم نمی کند . همه چیز را او آفریده است . همچون او و شبیه او چیزی نیست . نه ضدّی دارد و نه مانند و نه همسنگی . و [گواهی دهیم به] این که محمّد ، بنده و فرستاده او و امین و برگزیده او در میان بندگانش است و سَرور رسولان و خاتم پیامبران است . او برترینِ جهانیان است که پیامبری پس از او نخواهد آمد . آیین او تحوّل و دگرگونی نمی پذیرد و هر آنچه محمّد صلی الله علیه و آله به ارمغان آورده ، حقّ آشکار است . ما هر آنچه را محمّد صلی الله علیه و آله آورده ، و [نیز ]رسولان الهی و پیامبران پیشین و حجّت های خدا را تصدیق می کنیم و کتاب صادق او را که «نه از پیش روی و نه از پس آن ، باطل بِدان راه نمی یابد از جانب خداوندی حکیم و ستودنی نازل شده است» تصدیق می کنیم . و این که قرآن ، پاسدار همه کتاب های آسمانی دیگر است و از آغاز تا انجام آن ، حقّ خالص است . به محکم و متشابه و خاص و عام و وعده و وعید و ناسخ و منسوخ و اخبار آن ایمان داریم و کسی از آفریده ها نمی تواند مانند آن را بیاورد . و این که راه نما و حجّت پس از او برای مؤمنان و عهده دار امور مسلمانان و قرآنِ گویا و دانا به احکام آن ، برادر و جانشین و وصیّ او ، و همان کسی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله ، همچون هارون نسبت به موسی بود ، علی بن ابی طالب است؛ امیر مؤمنان و امام پرهیزگاران و جلودار سپیدرویان دست و پا سفید و راهبر مؤمنان و برترینِ جانشینان پس از هر پیامبری، و پس از او حسن و حسین علیهماالسلام ، یکی پس از دیگری تا امروز، که همه از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله اند و به کتاب و سنّت از همه آگاه تر و در داوری از همه دادگرتر و در هر عصر و زمانی از همگان به امامت، شایسته ترند . آنها استوارترین دستاویز و امامان هدایت و حجّت اهل دنیایند تا آن گاه که خداوند ، زمین و هر آنچه را بر آن است ، به ارث بَرَد که او بهترین ارث برنده است. و این که هر کس با ایشان (اهل بیت علیهم السلام ) به مخالفت برخیزد ، گم راهِ گم راه کننده است و حق و هدایت را کنار نهاده است . تنها ایشان بیان کننده قرآن و گویندگان بیانِ نبوی هستند . هر کس بمیرد و آنها را نشناسد و مشخّصاً با نام آنها و پدرانشان ، بدیشان محبّت نورزد ، به مرگی جاهلی مرده است» .

.


ص: 118

. .


ص: 119

. .


ص: 120

الأمالی للصدوق عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنیّ :دَخَلتُ عَلی سَیِّدی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ ابنِ موسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام ، فَلَمّا بَصُرَ بی قالَ لی : مَرحَبا بِکَ یا أبَا القاسِمِ ، أنتَ وَلِیُّنا حَقّا . قالَ : فَقُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، إنّی اُریدُ أن أعرِضَ عَلَیکَ دینی ، فَإِن کانَ مَرضِیّا ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّی ألقَی اللّهَ عز و جل . فَقالَ : هاتِ یا أبَا القاسِمِ . فَقُلتُ : إنّی أقولُ : إنَّ اللّهَ تَعالی واحِدٌ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ ، خارِجٌ مِنَ الحَدَّینِ : حَدِّ الإِبطالِ وحَدِّ التَّشبیهِ ، وإنَّهُ لَیسَ بِجِسمٍ ولا صورَهٍ ولا عَرَضٍ ولا جَوهَرٍ ، بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ ، وخالِقُ الأَعراضِ وَالجَواهِرِ ، ورَبُّ کُلِّ شَیءٍ ومالِکُهُ وخالِقُهُ وجاعِلُهُ ومُحدِثُهُ . وأنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِیّینَ ، فَلا نَبِیَّ بَعدَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ ، وأنَّ شَریعَتَهُ خاتِمَهُ الشَّرائِعِ فَلا شَریعَهَ بَعدَها إلی یَومِ القِیامَهِ . وأقولُ : إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَهَ ووَلِیَّ الأَمرِ بَعدَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام ، ثُمَّ الحَسَنُ ، ثُمَّ الحُسَینُ ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ موسَی بنُ جَعفَرٍ ، ثُمَّ عَلِیُّ بنُ موسی ، ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ ، ثُمَّ أنتَ یا مَولایَ . فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : ومِن بَعدِیَ الحَسَنُ ابنی ، فَکَیفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ ؟ قالَ : فَقُلتُ : وکَیفَ ذاکَ یا مَولایَ ؟ قالَ : لِأَ نَّهُ لا یُری شَخصُهُ ، ولا یَحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ ، حَتّی یَخرُجَ فَیَملَأَ الأَرضَ قِسطا وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلما وجَورا . قال : فَقُلتُ : أقرَرتُ . وأقولُ : إنَّ وَلِیَّهُم وَلِیُّ اللّهِ ، وعَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّهِ ، وطاعَتَهُم طاعَهُ اللّهِ ، ومَعصِیَتَهُم مَعصِیَهُ اللّهِ . وأقولُ : إنَّ المِعراجَ حَقٌّ ، وَالمُساءَلَهَ فِی القَبرِ حَقٌّ ، وإنَّ الجَنَّهَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَالصِّراطَ حَقٌّ ، وَالمیزانَ حَقٌّ ، وإنَّ السّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیبَ فیها ، وإنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ . وأقولُ : إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَهَ بَعدَ الوَلایَهِ : الصَّلاهُ ، وَالزَّکاهُ ، وَالصَّومُ ، وَالحَجُّ ، وَالجِهادُ ، وَالأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ . فَقالَ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام : یا أبَا القاسِمِ ، هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ الَّذِی ارتَضاهُ لِعِبادِهِ ، فَاثبُت عَلَیهِ ثبَّتَکَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاهِ الدُّنیا وفِی الآخِرَهِ . (1)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 419 ح 557 ، کمال الدین : ص 379 ح 1 ، التوحید : ص 81 ح 37 ، کفایه الأثر : ص 282 ، روضه الواعظین : ص 39 ، بحار الأنوار : ج 36 ص 412 ح 2 .

ص: 121

الأمالی، صدوق به نقل از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی :بر سَرورم [امام هادی ]علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام وارد شدم . چون مرا دید ، فرمود : «ای ابو القاسم! خوش آمدی . تو به راستی، دوستدار مایی» . گفتم : ای فرزند پیامبر خدا! می خواهم دینم را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است ، تا هنگام دیدار خداوند عز و جل بر آن پایداری ورزم . امام علیه السلام فرمود : «عرضه کن ، ای ابو القاسم!» . گفتم : من اعتقاد دارم که خداوند متعال، یکی است و چیزی مانند او وجود ندارد و از دو حدّ ابطال و تشبیه، بیرون است . نه جسمی دارد و نه صورتی و نه عَرَضی و نه جوهری ؛ بلکه اوست که به اجسام ، جسمیّت و به صورت ها تصویر می بخشد و عَرَض ها و جوهرها را می آفریند و پروردگار و مالک و آفریننده و پدید آورنده هر پدیده ای است ، و این که محمّد ، بنده و فرستاده او ، خاتم پیامبران است و تا روز رستاخیز ، پیامبری پس از او نخواهد بود و آیین او، آیین پایانی است که تا روز قیامت ، آیینی پس از آن نخواهد بود . من معتقدم امام و جانشین و ولیّ امر پس از او، امیر مؤمنان ، علی بن ابی طالب، سپس حسن، سپس حسین سپس علی بن الحسین، سپس محمّد بن علی، سپس جعفر بن محمّد، سپس موسی بن جعفر، سپس علی بن موسی، سپس محمّد بن علی علیهم السلام و سپس تویی ، ای سَرورم! امام هادی علیه السلام فرمود : «و پس از من، فرزندم حسن، جانشین من خواهد بود ؛ ولی جانشینِ او در میان مردم چگونه خواهد بود؟» . گفتم : چگونه خواهد بود، سَرورم؟ فرمود : «شخصِ او دیده نمی شود و روا نیست نامش برده شود تا خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده شده ، از داد و عدل بیاکند» . گفتم : بِدان اقرار می کنم . من معتقدم که دوستدار آنها، دوستدار خدا و دشمن آنها، دشمن خداست . فرمانبری از آنها، فرمانبری از خدا و سرکشی از آنها، سرکشی از خداست . اعتقاد دارم که معراج، حق است و سؤال و جواب در قبر، حق است و بهشت، حق است و دوزخ، حق است و رستاخیز، حق است و تردیدی در آن نیست و خداوند، هر آن که را در گور خفته ، بر خواهد انگیخت . اعتقاد دارم که فرایض واجب پس از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکرند . امام هادی علیه السلام فرمود : «ای ابو القاسم! به خدا سوگند ، این، همان دینی است که خداوند برای بندگانش برگزیده است . بر آن، پایدار باش . خداوند ، تو را در دنیا و آخرت بر این عقیده استوار، پایدار بدارد!» .

.


ص: 122

5 / 2صِفَهُ شیعَتِهِمالإمام علیّ علیه السلام :شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وَلایَتِنا ، المُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا ، المُتَزاوِرونَ فی إحیاءِ أمرِنا ، الَّذینَ إن غَضِبوا لَم یَظلِموا ، وإن رَضوا لَم یُسرِفوا ، بَرَکَهٌ عَلی مَن جاوَروا ، سِلمٌ لِمَن خالَطوا . (1)

.

1- .الکافی : ج 2 ص 236 ح 24 عن أبی المقدام عن الإمام الباقر علیه السلام ، الخصال : ص 397 ح 104 عن عمرو بن أبی المقدام عن الإمام الباقر علیه السلام ، صفات الشیعه : ص 91 ح 23 ، تحف العقول : ص 300 ، مشکاه الأنوار : ص 123 ح 290 والثلاثه الأخیره عن الإمام الباقر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 68 ص 190 ح 46 ؛ مطالب السؤول : ص 224 .

ص: 123



5 / 2 ویژگی شیعیان اهل بیت علیهم السلام

5 / 2ویژگی شیعیان اهل بیت علیهم السّلامامام علی علیه السلام :شیعیان ما در راه دوستی ما، به یکدیگر بخشش می کنند و در پرتو محبّت ما، یکدیگر را دوست می دارند و برای زنده نگاه داشتن یاد ما، به دیدار یکدیگر می شتابند . آنها کسانی هستند که هر گاه خشمگین می شوند ، ستم روا نمی دارند و هر گاه خشنود شوند ، زیاده روی نمی کنند . برای همسایگان خود ، مایه برکت اند و با هر که آمیزش یابند ، راه آشتی در پیش می گیرند .

.


ص: 124

عنه علیه السلام :شیعَتُنا هُمُ العارِفونَ بِاللّهِ ، العامِلونَ بِأَمرِ اللّهِ ، أهلُ الفَضائِلِ ، وَالنّاطِقونَ بِالصَّوابِ ، مَأکولُهُمُ القوتُ ، ومَلبَسُهُمُ الاِقتِصادُ ، ومَشیُهُمُ التَّواضُعُ ... تَحسَبُهُم مَرضی وقَد خولِطوا وما هُم بِذلِکَ ، بَل خامَرَهُم مِن عَظَمَهِ رَبِّهِم وشِدَّهِ سُلطانِهِ ما طاشَت لَهُ قُلوبُهُم وذَهَلَت مِنهُ عُقولُهُم ، فَإِذَا استَقاموا مِن ذلِکَ بادَروا إلَی اللّهِ بِالأَعمالِ الزّاکِیَهِ ، لا یَرضَونَ لَهُ بِالقَلیلِ ، ولا یَستَکثِرونَ الجَزیلَ . (1)

الأمالی للطوسی عن نوف بن عبداللّه البکالی :قال لی عَلِیٌّ علیه السلام : یا نَوفُ ، خُلِقنا مِن طینَهٍ طَیِّبَهٍ ، وخُلِقَ شیعَتُنا مِن طینَتِنا ، فَإِذا کانَ یَومُ القِیامَهِ اُلحِقوا بِنا . فَقُلتُ : صِف لی شیعَتَکَ یا أمیرَالمُؤمِنینَ . فَبَکی لِذِکری شیعَتَهُ ، ثُمَّ قالَ : یا نَوفُ ، شیعَتی وَاللّهِ الحُلَماءُ العُلَماءُ بِاللّهِ ودینِهِ ، العامِلونَ بِطاعَتِهِ وأمرِهِ ، المُهتَدونَ بِحُبِّهِ ، أنضاءُ عِبادَهٍ ، أحلاسُ زَهادَهٍ (2) ، صُفرُ الوُجوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ ، عُمشُ العُیونِ مِنَ البُکاءِ ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الذِّکرِ ، خُمصُ البُطونِ مِنَ الطَّوی ، تُعرَفُ الرَّبّانِیَّهُ فی وُجوهِهِم ، وَالرَّهبانِیَّهُ فی سَمتِهِم . مَصابیحُ کُلِّ ظُلمَهٍ ، ورَیحانُ کُلِّ قَبیلٍ (3) ، لا یَثنونَ مِنَ المُسلِمینَ سَلَفا ، ولا یَقفونَ لَهُم خَلَفا . شُرورُهُم مَکنونَهٌ ، وقُلوبُهُم مَحزونَهٌ ، وأنفُسُهُم عَفیفَهٌ ، وحَوائِجُهُم خَفیفَهٌ ، أنفُسُهُم مِنهُم فی عَناءٍ ، وَالنّاسُ مِنهُم فی راحَهٍ ، فَهُمُ الکاسَهُ الأَلِبّاءُ ، وَالخالِصَهُ النُّجَباءُ ، وهُمُ الرَّوّاغونَ فِرارا بِدینِهِم . إن شَهِدوا لَم یُعرَفوا ، وإن غابوا لَم یُفتَقَدوا . اُولئِکَ شیعَتِیَ الأَطیَبونَ ، وإخوانِیَ الأَکرَمونَ ، ألا هاهِ شَوقا إلَیهِم ! (4)

.

1- .مطالب السؤول : ج 1 ص 227 عن نوف البکالیّ ، الصواعق المحرقه : ص 154 ؛ بحار الأنوار : ج 78 ص 29 ح 96 .
2- .قال المجلسی قدس سره : «أحلاسُ زَهاده» : أی ملازمون للزهد ، أو ملازمون للبیوت لزهدهم (بحار الأنوار : ج 68 ص 177) .
3- .قال المجلسی قدس سره : «رَیحان کلّ قَبیلٍ» : أی الشیعه عزیز کریم بین کلّ قبیله بمنزله الریحان (بحار الأنوار : ج 68 ص 177) .
4- .الأمالی للطوسی : ص 576 ح 1189 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 70 ، أعلام الدین : ص 144 و 209 ، إرشاد القلوب : ص 144 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 177 ح 34 .

ص: 125

امام علی علیه السلام :شیعیان ما خداشناس اند و به امر خداوند، عمل می کنند . آنها اهل فضیلت اند وسخن به درستی می گویند . خوراکشان اندک است و پوشاکشان میانه رَوی و رفتارشان به فروتنی است... . آنها را بیمار می انگاری و می پنداری که دیوانه اند ، در حالی که چنین نیست و عظمت خدایشان آنها را به بیماری افکنده و شدّت هیبت پروردگار ، دل های آنها را بی پروا و عقل هایشان را پریشان کرده است و هر گاه از اینها فارغ آیند ، با انجام اعمال نیکو ، به درگاه الهی می شتابند . آنها نه به [عملِ ]کم، راضی اند و نه اعمال زیاد را فراوان می شمارند .

الأمالی، طوسی به نقل از نوف بن عبد اللّه بکالی :امام علی علیه السلام به من فرمود : «ای نوف! ما از سرشتی پاک، آفریده شده ایم و شیعیان ما، از سرشت ما آفریده شده اند . پس هر گاه روز رستاخیز فرا رسد ، آنها به ما می پیوندند» . گفتم : ای امیر مؤمنان! شیعه خودت را برای من توصیف کن . امام علیه السلام از این که من نام شیعه او را آوردم ، گریست و سپس فرمود : «ای نوف! به خدا سوگند ، شیعه من شکیبا و به خدا و دین، آگاه اند و به طاعت و امر او مشغول اند و در پرتو محبّت او، ره می یابند . فرسودگان عبادت و ملازمان زهدند و به خاطر شب زنده داری، چهره هایی نزار دارند . چشمانشان از گریه فرو رفته و لب هایشان از ذکر، به خشکی گراییده است . شکم هایشان از گرسنگی تو رفته و رنگ خدایی در چهره شان هویدا و پارسایی در سیمای آنها پیداست . چراغ های هر تاریکی و گُل هر قبیله و گروهی هستند . نه مسلمانان پیشین را می ستایند و نه در پی پسینیان به راه می افتند . شرّ آنها پنهان است و دل هاشان غمگین و دامنشان پاک و نیازهایشان اندک و جانشان از دست آنها در زحمت و مردم از آنها در آسایش اند . آنها با ذکاوت و خردمند و پاک و شریف اند و هنگام رهایی دادن دینشان بسیار زیرک اند . اگر در جایی حاضر شوند ، شناخته نمی شوند و اگر حضور نداشته باشند ، از غیبتشان پرسش نمی شود . اینها پاک ترین شیعیان من و ارجمندترین برادران من اند . آه که چه قدر مشتاقم آنها را ببینم!» .

.


ص: 126

صفات الشیعه عن محمّد بن الحنفیّه :لَمّا قَدِمَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام البَصرَهَ بَعدَ قِتالِ أهلِ الجَمَلِ ، دَعاهُ الأَحنَفُ بنُ قَیسٍ وَاتَّخَذَ لَهُ طَعاما ، فَبَعَثَ إلَیهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وإلی أصحابِهِ ، فَأَقبَلَ ثُمَّ قالَ : یا أحنَفُ ، اُدعُ لی أصحابی ، فَدَخَلَ عَلَیهِ قَومٌ مُتَخَشِّعونَ کَأَنَّهُم شِنانٌ بَوالی . فَقالَ الأحنَفُ بنُ قَیسٍ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ما هذَا الَّذی نَزَلَ بِهِم ؟ أمِن قِلَّهِ الطَّعامِ ، أو مِن هَولِ الحَربِ ؟! فَقالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ : لا یا أحنَفُ ، إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أحَبَّ أقواما تَنَسَّکوا لَهُ فی دارِ الدُّنیا تَنَسُّکَ مَن هَجَمَ عَلی ما عَلِمَ مِن قُربِهِم مِن یَومِ القِیامَهِ مِن قَبلِ أن یُشاهِدوها ، فَحَمَلوا أنفُسَهُم عَلی مَجهودِها . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :اِمتَحِنوا شیعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ : عِندَ مَواقیتِ الصَّلاهِ کَیفَ مُحافَظَتُهُم عَلَیها ، وعِندَ أسرارِهِم کَیفَ حِفظُهُم لَها عِندَ (2) عَدُوِّنا ، وإلی أموالِهِم کَیفَ مُواساتُهُم لِاءِخوانِهِم فیها . (3)

عنه علیه السلام :إنَّما شیعَهُ جَعفَرٍ مَن عَفَّ بَطنُهُ وفَرجُهُ ، وَاشتَدَّ جِهادُهُ ، وعَمِلَ لِخالِقِهِ ، ورَجا ثَوابَهُ ، وخَافَ عِقابَهُ . فَإِذا رَأَیتَ اُولئِکَ فَاُولئِکَ شیعَهُ جَعفَرٍ . (4)

.

1- .صفات الشیعه : ص 118 ح 63 ، بحار الأنوار : ج 7 ص 219 ح 132 .
2- .فی سائر المصادر : «عن» بدل «عند» .
3- .الخصال : ص 103 ح 62 عن اللیثیّ ، قرب الإسناد : ص 78 ح 253 عن مسعده بن صدقه ، مشکاه الأنوار : ص 150 ح 361 ، أعلام الدین : ص 130 ، روضه الواعظین : ص 321 ، بحار الأنوار : ج 83 ص 22 ح 40 .
4- .صفات الشیعه : ص 89 ح 21 ، الخصال : ص 296 ح 63 ، الکافی : ج 2 ص 233 ح 9 کلّها عن المفضّل بن عمر ، مشکاه الأنوار : ص 119 ح 277 وفیهما «إنّما شیعه علیّ» بدل «إنّما شیعه جعفر» ، بحار الأنوار : ج 68 ص 187 ح 42 ، وراجع : تحف العقول : ص 515 .

ص: 127

صفات الشیعه به نقل از محمّد بن حنیفه :هنگامی که امیر مؤمنان علیه السلام پس از جنگ با اهل جمل به بصره آمد ، احنف بن قیس، ایشان را دعوت کرد و خوراکی برای ایشان فراهم آورد . امام علیه السلام کسی را در پی احنف و اصحابش فرستاد . احنف، حاضر شد . امام علیه السلام به او فرمود : «ای احنف! اصحاب مرا هم فرا بخوان» . پس جماعتی فروتن به مجلس آمدند که چونان مشک خشکیده بودند . احنف بن قیس گفت : ای امیر مؤمنان! این چه وضعیتی است که اینها دارند ؟ آیا این وضع، از کمی خوراک است، یا هراس از جنگ؟ امام علیه السلام فرمود : «چنین نیست ، ای احنف! خداوند سبحان، دوست دارد مردمی را که در دنیا عبادت او را چنان در پیش می گیرند که گویی پیش از دیدن روز رستاخیز ، آن را به غایت، نزدیک می شمارند و خود را برای آن به سختی می افکنند» .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما را در سه هنگام بیازمایید : هنگام نماز که چگونه آن را پاس می دارند و در اسرار که چگونه آن را در نزد دشمنان ما پنهان می دارند و در دارایی هاشان که چگونه برادرانشان را در آن سهیم می کنند .

امام صادق علیه السلام :شیعه جعفری، کسی است که شکم و شهوت خویش را نگاه دارد و سختکوش باشد و برای آفریدگارش کار کند و پاداشِ او را امید بَرد و از کیفر او بهراسد . هر گاه چنین کسانی را دیدی ، [بدان که] ایشان شیعیان جعفری اند .

.


ص: 128

عنه علیه السلام :شیعَتُنا مَن قَدَّمَ مَا استَحسَنَ ، وأمسَکَ مَا استَقبَحَ ، وأظهَرَ الجَمیلَ ، وسارَعَ بِالأَمرِ الجَلیلِ رَغبَهً إلی رَحمَهِ الجَلیلِ ، فَذاکَ مِنّا وإلَینا ومَعَنا حَیثُ ما کُنّا . (1)

عنه علیه السلام :شیعَتُنا أهلُ الوَرَعِ وَالاِجتِهادِ ، وأهلُ الوَفاءِ وَالأَمانَهِ ، وأهلُ الزُّهدِ وَالعِبادَهِ ، أصحابُ إحدی وخَمسینَ رَکعَهً فِی الیَومِ وَاللَّیلَهِ ، القائِمونَ بِاللَّیلِ ، الصّائِمونَ بِالنَّهارِ ، یُزَکّونَ أموالَهُم ، ویَحُجّونَ البَیتَ ، ویَجتَنِبونَ کُلَّ مُحَرَّمٍ . (2)

عنه علیه السلام :إنَّما شیعَتُنا یُعرَفونَ بِخِصالٍ شَتّی : بِالسَّخاءِ ، وَالبَذلِ لِلإِخوانِ ، وبِأَن یُصَلُّوا الخَمسینَ لَیلاً ونَهارا . (3)

عنه علیه السلام :الشّیعَهُ ثَلاثٌ : مُحِبٌّ وادٌّ فَهُوَ مِنّا ، ومُتَزَیِّنٌ بِنا ونَحنُ زَینٌ لِمَن تَزَیَّنَ بِنا ، ومُستَأکِلٌ بِنَا النّاسَ ؛ ومَنِ استَأکَلَ بِنَا افتَقَرَ . (4)

عنه علیه السلام :اِفتَرَقَ النّاسُ فینا عَلی ثَلاثِ فِرَقٍ : فِرقَهٌ أحَبّونَا انتِظارَ قائِمِنا لِیُصیبوا مِن دُنیانا ، فَقالوا وحَفِظوا کَلامَنا وقَصَّروا عَن فِعلِنا ، فَسَیَحشُرُهُمُ اللّهُ إلَی النّارِ . وفِرقَهٌ أحَبّونا وسَمِعوا کَلامَنا ولَم یُقَصِّروا عَن فِعلِنا ، لِیَستَأکِلُوا النّاسَ بِنا ، فَیَملَأُ اللّهُ بُطونَهُم نارا ، یُسَلِّطُ عَلَیهِمُ الجوعَ وَالعَطَشَ . وفِرقَهٌ أحَبّونا وحَفِظوا قَولَنا وأطاعوا أمرَنا ولَم یُخالِفوا فِعلَنا ، فَاُولئِکَ مِنّا ونَحنُ مِنهُم . (5)

.

1- .صفات الشیعه : ص 95 ح 32 عن مسعده بن صدقه ، بحار الأنوار : ج 68 ص 169 ح 29 .
2- .صفات الشیعه : ص 81 ح 1 عن أبی بصیر ، بحار الأنوار : ج 68 ص 167 ح 23 .
3- .تحف العقول : ص 303 ، العقد النضید : ص 46 ح 33 عن المفضّل بن عمر نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 281 ح 1 .
4- .الخصال : ص 103 ح 61 ، أعلام الدین : ص 130 کلاهما عن معاویه بن وهب ، روضه الواعظین : ص 321 ، مشکاه الأنوار : ص 150 ح 360 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 153 ح 8 .
5- .تحف العقول : ص 514 عن المفضّل ، بحار الأنوار : ج 78 ص 382 ح 1 .

ص: 129

امام صادق علیه السلام :شیعه ما، کسی است که آنچه را نیکو می دارد ، پیش می اندازد و از آنچه زشت می شمارد ، دست نگه می دارد و زیبایی را آشکار می سازد و به امید رحمت نیکوی الهی ، به انجام امر نیکو می شتابد . چنین کسی با ماست و به سوی ماست ، هر کجا که باشیم .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما، اهل پاک دامنی و سختکوشی و وفاداری و امانتداری و زهد و عبادت اند و در شب و روز ، پنجاه و یک رکعت نماز می گزارند و شب را به عبادت می ایستند و روز را روزه می گیرند و زکات مالشان را می پردازند و به حجّ خانه خدا می روند و از هر حرامی کناره می گیرند .

امام صادق علیه السلام :شیعیان ما با ویژگی های گوناگونی شناخته می شوند : سخاوت ، فداکاری در برابر برادران و گزاردن پنجاه رکعت نماز در شبانه روز .

امام صادق علیه السلام :شیعیان سه گروه اند : آن که دوستدار ماست و به ما مِهر می ورزد . چنین کسی از ماست ؛ آن که با ما خود را می آراید و ما موجب زیباییِ کسی هستیم که خود را با ما بیاراید؛ و آن که با نام ما مال و مردم را می ستاند و هر که با نام ما مال مردم بستاند ، تهی دست می گردد .

امام صادق علیه السلام :مردم در باره ما ، سه گروه شده اند : گروهی که به انتظار قائم ما دوستمان دارند تا از دنیای ما بهره بگیرند . آنها سخن ما را می گویند و حفظ می کنند ؛ ولی از کردار ما کوتاهی می ورزند . خداوند ، این گروه را به آتش در می اندازد . گروهی که ما را دوست دارند و سخن ما را می شنوند و از کردار ما کوتاهی نمی ورزند تا با نام ما اموال مردم را بستانند . خداوند ، شکم آنان را از آتش می آکنَد و گرسنگی و تشنگی بر ایشان حاکم می کند . گروهی که ما را دوست دارند و سخن ما را حفظ می کنند و فرمان ما می برند و با رفتار ما مخالفت نمی ورزند . آنها از مایند و ما از ایشان هستیم .

.


ص: 130

تحف العقول :دَخَلَ عَلَیهِ [الصّادِقِ علیه السلام ] رَجُلٌ ، فَقالَ علیه السلام لَهُ : مِمَّنِ الرَّجُلُ ؟ فَقالَ : مِن مُحِبّیکُم ومُوالیکُم ، فقال لَهُ جَعفَرٌ علیه السلام : لا یُحِبُّ اللّهَ عَبدٌ حَتّی یَتَولّاهُ ، ولا یَتَوَلّاهُ حَتّی یوجِبَ لَهُ الجَنَّهَ . ثُمَّ قالَ لَهُ : مِن أیِّ مُحِبّینا أنتَ ؟ فَسَکَتَ الرَّجُلُ ، فَسَأَلَهُ سَدیرٌ (1) : وکَم مُحِبّوکُم یَا بنَ رَسولِ اللّهِ؟ فَقالَ : عَلی ثَلاثِ طَبَقاتٍ : طَبَقَهٌ أحَبّونا فِی العَلانِیَهِ ولَم یُحِبّونا فِی السِّرِّ ، وطَبَقَهٌ یُحِبّونا فِی السِّرِّ ولَم یُحِبّونا فِیالعَلانِیَهِ ، وطَبَقَهٌ یُحِبّونا فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ هُمُ النَّمَطُ الأَعلی ... . وَالطَّبَقَهُ الثّانِیَهُ النَّمَطُ الأَسفَلُ ، أحَبّونا فِی العَلانِیَهِ وساروا بِسیرَهِ المُلوکِ ، فَأَلسِنَتُهُم مَعَنا وسُیوفُهُم عَلَینا . وَالطَّبَقَهُ الثّالِثَهُ الَّنمَطُ الأَوسَطُ ، أحَبّونا فِی السِّرِّ ولَم یُحِبّونا فِی العَلانِیَهِ . ولَعَمری لَئِن کانوا أحَبّونا فِی السِّرِّ دونَ العَلانِیَهِ فَهُمُ الصَّوّامونَ بِالنَّهارِ القَوّامونَ بِاللَّیلِ تَری أثَرَ الرَّهبانِیَّهِ فی وُجوهِهِم ، أهلُ سِلمٍ وَانقِیادٍ. قالَ الرَّجُلُ : فَأَنَا مِن مُحِبّیکُم فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ . قالَ جَعفَرٌ علیه السلام : إنَّ لُِمحِبّینا فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَهِ عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها. قالَ الرَّجُلُ : وما تِلکَ العَلاماتُ ؟ قالَ علیه السلام : تِلکَ خِلالٌ أوَّلُها أنَّهُم عَرَفُوا التَّوحیدَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وأحکَموا عِلمَ تَوحیدِهِ . (2)

.

1- .سدیر بن حکیم بن صهیب الصیرفیّ ، من أصحاب السجّاد والباقر والصادق علیهم السلام (راجع : رجال الطوسی : ص 91 و 125 و 217) .
2- .تحف العقول : 325 ، بحار الأنوار : ج 68 ص 275 ح 31 .

ص: 131

تحف العقول :مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید . امام به او فرمود : «از کدام طایفه ای ؟». گفت : از دوستداران و علاقه مندان به شما هستم . امام صادق علیه السلام به او فرمود : «هیچ بنده ای خدا را دوست نمی دارد، مگر این که خداوند، او را به ولایت خود در می آورد و هر که خدا او را تحت ولایت خود در آورد ، بهشت را برایش قطعی می کند» . آن گاه به او فرمود : «تو از کدام دوستداران ما هستی؟». آن مرد، خاموش ماند . سدیر پرسید : ای فرزند پیامبر خدا! دوستداران شما چند گروه هستند؟ امام علیه السلام فرمود : «آنها سه گروه اند : گروهی که ما را در ظاهر، دوست دارند و در خفا دوستمان ندارند و گروهی که ما را در خفا دوست دارند و در ظاهر، دوست ندارند و گروهی که هم در ظاهر و هم در خفا ما را دوست دارند . اینان، طبقه والا هستند... . گروه دوم ، پایین ترین طبقه هستند که فقط در ظاهر، ما را دوست دارند و شیوه سلاطین را در پیش می گیرند ؛ یعنی زبانشان با ما و شمشیرهایشان بر ماست . گروه سوم ، طبقه میانی هستند که ما را در پنهان دوست می دارند و در آشکار دوستمان نمی دارند . به جان خودم سوگند ، آنها که ما را در پنهان، دوست می دارند و نه در ظاهر ، همانهایی هستند که روزها روزه دار و شب ها به عبادت می ایستند و رنگ خدایی را در رخسارشان می بینی و اهل سازگاری و فرمان برداری اند» . آن مرد گفت : من از آنهایی هستم که در ظاهر و خفا شما را دوست می دارم . امام صادق علیه السلام فرمود : «کسانی که ما را در ظاهر و باطن دوست دارند ، نشانه هایی دارند که بِدان شناخته می شوند» . آن مرد گفت : این نشانه ها کدام اند؟ امام علیه السلام فرمود : «صفاتی است که نخستین آنها، این است که توحید را چنان که باید ، شناخته اند و علم توحید را استوار ساخته اند» .

.


ص: 132

الفصل السادس : خُلق أهل البیت علیهم السّلام6 / 1إیثارُهُمالکتاب«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَ لَا شُکُورًا» . (1)

«وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (2)

الحدیثالکشّاف عن ابن عبّاس فی بَیانِ سَبَبِ نُزول سورَهِ الإِنسانِ :إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ مَرِضا ، فَعادَهُما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فی ناسٍ مَعَهُ ، فَقالوا : یا أبَا الحَسَنِ ، لَو نَذَرتَ عَلی وَلَدِکَ . فَنَذَرَ عَلِیٌّ وفاطِمَهُ وفِضَّهُ جارِیَهٌ لَهُما إن بَرِئا مِمّا بِهِما أن یَصوموا ثَلاثَهَ أیّامٍ ، فَشُفِیا وما مَعَهُم شَیءٌ ، فَاستَقرَضَ عَلِیٌّ مِن شَمعونَ الخَیبَرِیِّ الیَهودِیِّ ثَلاثَ أصوُعٍ مِن شَعیرٍ ، فَطَحَنَت فاطِمَهُ صاعا وَاختَبَزَت خَمسَهَ أقراصٍ عَلی عَدَدِهِم ، فَوَضَعوها بَینَ أیدیهِم لِیُفطِروا ، فَوَقَفَ عَلَیهِم سائِلٌ فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ ، مِسکینٌ مِن مَساکینِ المُسلِمینَ ، أطعِمونی أطعَمَکُمُ اللّهُ مِن مَوائِدِ الجَنَّهِ ، فَآثَروهُ ، وباتوا لَم یَذوقوا إلَا الماءَ ، وأصبَحوا صِیاما . فَلَمّا أمسَوا ووَضَعُوا الطَّعامَ بَینَ أیدیهِم وَقَفَ عَلَیهِم یَتیمٌ ، فَآثَروهُ . ووَقَفَ عَلَیهِم أسیرٌ فِی الثّالِثَهِ ، فَفَعَلوا مِثلَ ذلِکَ . فَلَمّا أصبَحوا أخَذَ عَلِیٌّ علیه السلام بِیَدِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ وأقبَلوا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا أبصَرَهُم وهُم یَرتَعِشونَ کَالفِراخِ مِن شِدَّهِ الجوعِ قالَ : ما أشَدَّ ما یَسوؤُنی ما أری بِکُم ! وقامَ فَانطَلَقَ مَعَهُم فَرَأی فاطِمَهَ فی مِحرابِها قَدِ التَصَقَ ظَهرُها بِبَطنِها وغارَت عَیناها ، فَساءَهُ ذلِکَ ، فَنَزَلَ جَبرَئیلُ وقالَ : خُذها یا مُحَمَّدُ هَنَّأَکَ اللّهُ فی أهلِ بَیتِکَ ، فَأَقرَأَهُ السّورَهَ (3) . (4)

.

1- .الإنسان : 8 و 9 .
2- .الحشر : 9 .
3- .یعنی سوره الإنسان .
4- .الکشّاف : ج 4 ص 169 ، البدایه والنهایه : ج 5 ص 329 نحوه ؛ سعد السعود : ص 141 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 302 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 539 ح 15 والثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 243 ح 4 .

ص: 133



فصل ششم : اخلاق اهل بیت علیهم السلام

6 / 1 ایثار اهل بیت علیهم السلام

فصل ششم : اخلاق اهل بیت علیهم السّلام6 / 1ایثار اهل بیت علیهم السّلامقرآن«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام می کنند [و در دل می گویند]: ما فقط برای خشنودی خداوند، شما را اطعام می کنیم. از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی» .

«و هر چند خود، نیازمندی داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح می دهند ، و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند».

حدیثالکشّاف به نقل از ابن عبّاس، در بیان سبب نزول سوره انسان :حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه گروهی به عیادت آن دو رفت . آنها [به علی علیه السلام ] گفتند : ای ابو الحسن! خوب است که برای فرزندانت نذری کنی . علی و فاطمه و فضّه (کنیز آنها) نذر کردند که اگر حسن و حسین از بیماری خود بهبود یابند ، سه روز روزه بدارند . حسن و حسین علیهماالسلام از بیماری شفا یافتند ، در حالی که خانواده چیزی نداشت . علی علیه السلام از شمعون خیبریِ یهودی، سه صاع جو قرض گرفت و فاطمه یک صاع آن را آرد کرد و از آن ، پنج گرده نان به شمار اعضای خانواده پخت . آنها نان ها را در پیش روی خود نهادند تا افطار کنند ، که ناگهان فقیری بر در ایستاد و گفت : سلام بر شما، ای اهل بیت نبوّت! من مسکینی از مساکین مسلمانم . مرا اطعام کنید تا خدا شما را از مائده های بهشت اطعام کند . آنها او را بر خود ترجیح دادند و شب را به صبح رساندند ، در حالی که تنها آب آشامیده بودند و همچنان در حال روزه ، بام را شام کردند . چون هنگام اذان مغرب رسید و آنها نان را در پیش روی خود نهادند تا افطار کنند ، یتیمی سر رسید و آنها او را نیز بر خود ترجیح دادند و در روز سوم نیز اسیری آمد و با او نیز چنین کردند و نان خود را بدو دادند . چون صبح رسید ، علی علیه السلام دست حسن و حسین را گرفت و به سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به راه افتاد . هنگامی که چشم پیامبر به آنها افتاد که از شدّت گرسنگی همچون جوجه به خود می لرزند فرمود : «چه قدر بر من ناگوار است آنچه را در شما می بینم!» . پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه آنها حرکت کرد تا نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و او را در محرابش یافت که شکمش به پشتش چسبیده بود و دو چشمش فرو رفته بود . پیامبر صلی الله علیه و آله از این منظره ناراحت شد . پس جبرئیل نازل شد و گفت : ای محمّد! سوره [انسان] را بگیر . خداوند، چنین خاندانی را به تو تبریک می گوید . آن گاه، سوره [انسان] را برای او خواند .

.


ص: 134

الإمام الصادق علیه السلام فی بَیانِ سَبَبِ نُزولِ قَولِهِ تَعالی : «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا ...» :کانَ عِندَ فاطِمَهَ علیهاالسلامشَعیرٌ فَجَعَلوهُ عَصیدَهً ، فَلَمّا أنضَجوها ووَضَعوها بَینَ أیدیهِم ، جاءَ مِسکینٌ ، فَقالَ المِسکینُ : رَحِمَکُمُ اللّهُ ، أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأَعطاهُ ثُلُثَها . فَما لَبِثَ أن جاءَ یَتیمٌ ، فَقالَ الیَتیمُ : رَحِمَکُمُ اللّهُ أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأَعطاهُ ثُلُثَها الثّانی ، فَما لَبِثَ أن جاءَ أسیرٌ ، فَقالَ الأَسیرُ : یرحَمکُمُ اللّهُ ، أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ، فَقامَ عَلِیٌّ علیه السلام فَأَعطاهُ الثُّلُثَ الباقِیَ وما ذاقوها ، فَأَنزَلَ اللّهُ فیهِم هذِهِ الآیَهَ إلی قَولِهِ : «وَ کَانَ سَعْیُکُم مَّشْکُورًا» . (1)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 398 ، مجمع البیان : ج 10 ص 612 نحوه وکلاهما عن عبد اللّه بن میمون القدّاح ، بحار الأنوار : ج 35 ص 243 ح 3 .

ص: 135

امام صادق علیه السلام در توضیح سبب نزول این سخن خداوند متعال : «و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام می کنند» :فاطمه علیهاالسلاممقداری جو داشت که از آن کاچی فراهم آوردند . چون آن را پختند و برای خوردن در پیش روی خود نهادند ، مسکینی بیامد و گفت : خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزی تان کرده ، به ما غذا بدهید . علی علیه السلام برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد . طولی نکشید که یتیمی آمد و گفت : خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزی تان کرده ، به ما غذا بدهید . علی علیه السلام برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد و سپس اسیری بیامد و گفت : خداوند بر شما رحم کند! از آنچه خداوند، روزی تان کرده ، به ما غذا بدهید . علی علیه السلام برخاست و یک سومِ باقی مانده خوراک را بدو داد و هیچ کدام، آن خوراک را نچشیدند . پس خداوند سبحان در حقّ آنها این آیه را نازل فرمود ، تا «و کوشش شما مقبول افتاده است» .

.


ص: 136

الإمام الباقر علیه السلام : «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ» یَقولُ : عَلی شَهوَتِهِم لِلطَّعامِ وإیثارِهِم لَهُ ، «مِسْکِینًا» مِن مَساکینِ المُسلِمینَ ، و «یَتِیمًا» مِن یَتامَی المُسلِمینَ ، «وَ أَسِیرًا» مِن اُسارَی المُشرِکینَ ، ویَقولونَ إذا أطعَموهُم : «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَآءً وَ لَا شُکُورًا» . قالَ : وَاللّهِ ما قالوا هذا لَهُم ، ولکِنَّهُم أضمَروهُ فی أنفُسِهِم فَأَخبَرَ اللّهُ بِإِضمارِهِم ، یَقولونَ : لا نُریدُ جَزاءً تُکافِئونَنا بِهِ ولا شُکورا تُثنونَ عَلَینا بِهِ ، ولکِنّا إنَّما أطعَمناکُم لِوَجهِ اللّهِ وطَلَبِ ثَوابِهِ . (1)

مجمع البیان عن ابن عبّاس :إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام أجَّرَ نَفسَهُ لِیَستَقِیَ نَخلاً بِشَیءٍ مِن شَعیرٍ لَیلَهً حَتّی أصبَحَ . فَلَمّا أصبَحَ وقَبَضَ الشَّعیرَ طَحَنَ ثُلُثَهُ فَجَعَلوا مِنهُ شَیئا لِیَأکُلوهُ یُقالُ لَهُ الحَریرَهُ (2) ، فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی مِسکینٌ فَأَخرَجوا إلَیهِ الطَّعامَ ، ثُمَّ عَمِلَ الثُّلُثَ الثّانِیَ ، فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی یَتیمٌ فَسَأَلَ فَأَطعَموهُ ، ثُمَّ عَمِلَ الثُّلُثَ الثّالِثَ ، فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی أسیرٌ مِنَ المُشرِکینَ فَسَأَلَ فَأَطعَموهُ ، وطَوَوا یَومَهُم ذلِکَ . (3)

شواهد التنزیل عن ابن عبّاس فی قَولِ اللّهِ : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ» :نَزَلَت فی عَلِیٍّ وفاطِمَهَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام . (4)

الأمالی للطوسی عن أبی هریره :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَشَکا إلَیهِ الجوعَ ، فَبَعَثَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی بُیوتِ أزواجِهِ ، فَقُلنَ : ما عِندَنا إلَا الماءُ ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : مَن لِهذَا الرَّجُلِ اللَّیلَهَ ؟ فَقالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام : أنَا لَهُ یا رَسولَ اللّهِ . وأتی فاطِمَهَ علیهاالسلامفَقالَ : ما عِندَکِ یَابنَهَ رَسولِ اللّهِ ؟ فَقالَت : ما عندَنا إلّا قوتُ الصِّبیَهِ لکِنّا نُؤثِرُ ضَیفَنا ، فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : یَابنَهَ مُحَمَّدٍ ، نَوِّمِی الصِّبیَهَ وأطفِئِی المِصباحَ ، فَلَمّا أصبَحَ عَلِیٌّ علیه السلام غَدا عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ ، فَلَم یَبرَح حَتّی أنزَلَ اللّهُ عز و جل : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (5)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 333 ح 390 عن سلمه بن خالد عن الإمام الصادق علیه السلام ، العمده : ص 348 ذیل ح 668 من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 240 ح 1 ؛ تفسیر الثعلبی : ج 10 ص 102 من دون إسناد إلی أحد من أهل البیت علیهم السلام نحوه .
2- .الحریره : الحساء من الدسم والدقیق (لسان العرب : ج 4 ص 184 «حرر») .
3- .مجمع البیان : ج 10 ص 612 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 169 نحوه ، بحار الأنوار : ج 35 ص 244 ح 5 ؛ أسباب النزول : ص 470 ح 844 ، مطالب السؤول : ج 1 ص 146 وکلاهما نحوه ، شواهد التنزیل : ج 2 ص 405 ح 1056 .
4- .شواهد التنزیل : ج 2 ص 332 ح 973 ؛ إرشاد القلوب : ص 136 نحوه .
5- .الأمالی للطوسی : ص 185 ح 309 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 678 ح 4 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 74 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 36 ص 59 ح 1 ؛ شواهد التنزیل : ج 2 ص 331 ح 972 نحوه .

ص: 137

امام باقر علیه السلام : «و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش اطعام می کنند» ، یعنی : با در نظر گرفتن اشتهایشان به آن غذا و گذشتن از آن و بخشیدنش به آنان . «بینوا» ، بینوایی از مسلمانان بود . «یتیم» ، یتیمی از مسلمانان بود و «اسیر» ، اسیری از مشرکان بود. هر گاه علی علیه السلام آنها را اطعام می کرد ، می فرمود : «ما فقط برای خشنودی خداوند، شما را اطعام می کنیم. از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی» . به خدا سوگند ، این را برای آنها نگفتند و در دلشان پنهان داشتند و خداوند از نهفته های دل آنها خبر داده است که آنها می گفتند : ما از شما پاداشی نمی خواهیم تا با آن ، هزینه ما را بپردازید و نه سپاسی که با آن ما را بستایید ؛ بلکه ما شما را به خاطر خدا و گرفتن پاداش او، اطعام می کنیم .

مجمع البیان به نقل از ابن عبّاس :علی بن ابی طالب علیه السلام کار آب دادن شب تا صبح نخلستانی را پذیرفت تا در برابر آن ، قدری جو بگیرد . چون صبح شد و جو را گرفت ، یک سوم آن را آرد کرد و از آن حریره ای فراهم آوردند تا بخورند . چون پختن آن تمام شد ، مسکینی آمد و آنها طعام را به او دادند و یک سومِ دوم را پختند و چون پختن آن تمام شد ، یتیمی آمد و غذا خواست و او را اِطعام کردند و سپس یک سومِ آخر را پختند و چون پختن آن تمام شد ، اسیری از مشرکان آمد و غذا خواست و این بار، او را اطعام کردند و روزشان را به گرسنگی سپری نمودند .

شواهد التنزیل به نقل از ابن عبّاس، در باره آیه شریف : «و هر چند خود، نیازمندی داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح می دهند» :این آیه در حقّ علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است .

الأمالی، طوسی به نقل از ابو هریره :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و از گرسنگی نالید . پیامبر صلی الله علیه و آله ، کسی را به خانه های همسرانش فرستاد و آنها در پاسخ گفتند : جز آب ، در خانه یافت نمی شود . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «چه کسی این مرد را امشب مهمان می کند؟» . علی بن ابی طالب علیه السلام گفت : من ، ای پیامبر خدا! علی علیه السلام نزد فاطمه علیهاالسلام آمد و گفت : «ای دختر پیامبر خدا! در خانه چه داری؟» . فاطمه گفت : جز غذای کودکان ، خوراکی نداریم و همان را به میهمانمان می دهیم . علی علیه السلام فرمود : «ای دختر محمّد! کودکان را بخوابان و چراغ را خاموش کن» . چون صبح شد ، علی علیه السلام به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و ایشان را از ماجرا آگاه کرد و طولی نکشید که خداوند، این آیه : «و هر چند خود، نیازمندی داشته باشند، [دیگران را] بر خود ترجیح می دهند، و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند» را نازل نمود .

.


ص: 138

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسٌ ذاتَ یَومٍ وأصحابُهُ جُلوسٌ حَولَهُ ، فَجاءَ عَلِیٌّ علیه السلام وعَلَیهِ سَمَلُ (1) ثَوبٍ مُنخَرِقٍ عَن بَعضِ جَسَدِهِ ، فَجَلَسَ قَریبا مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَنَظَرَ إلَیهِ ساعَهً ثُمَّ قَرَأَ : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : أما إنَّکَ رَأسُ الَّذینَ نَزَلَت فیهِم هذِهِ الآیَهُ وسَیِّدُهُم وإمامُهُم . ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ : أینَ حُلَّتُکَ الَّتی کَسَوتُکَها یا عَلِیُّ ؟ فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ بَعضَ أصحابِکَ أتانی یَشکو عُریَهُ وعُریَ أهلِ بَیتِهِ ، فَرَحِمتُهُ وآثَرتُهُ بِها عَلی نَفسی ، وعَرَفتُ أنَّ اللّهَ سَیَکسونی خَیرا مِنها ، فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : صَدَقتَ ، أما إنَّ جَبرائیلَ قَد أتانی یُحَدِّثُنی أنَّ اللّهَ (قَد) اتَّخَذَ لَکَ مَکانَها فِی الجَنَّهِ حُلَّهً خَضراءَ مِن إستَبرَقٍ ، وصِنفَتُها (2) مِن یاقوتٍ وزَبَرجَدٍ ، فَنِعمَ الجَوازُ جَوازُ رَبِّکَ بِسَخاوَهِ نَفسِکَ ، وصَبرِکَ عَلی سَمَلَتِکَ هذِهِ المُنخَرِقَهِ ، فَأَبشِر یا عَلِیُّ . فَانصَرَفَ عَلِیٌّ علیه السلام فَرِحا مُستَبشِرا بِما أخبَرَهُ بِهِ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله . (3)

.

1- .السمل : الخَلَق من الثیاب (النهایه : ج 2 ص 403 «سمل») .
2- .الصِّنفَه : الطرف والزاویه من الثوب وغیره (لسان العرب : ج 9 ص 198 «صنف») .
3- .تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 680 ص 7 عن جابر بن یزید ، بحار الأنوار : ج 36 ص 60 ح 4 .

ص: 139

امام باقر علیه السلام :روزی پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود و اصحاب ایشان در محضر ایشان نشسته بودند . در این هنگام ، علی علیه السلام با جامه ای پوسیده که نقاطی از بدن ایشان را می نمود ، آمد و در نزدیکی پیامبر صلی الله علیه و آله نشست . پیامبر صلی الله علیه و آله لحظاتی به او نگریست و سپس این آیه را تلاوت فرمود : «و هر چند خود، نیازمندی داشته باشند، [دیگران را ]بر خود ترجیح می دهند، و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند، آنان اند که رستگاران اند» . سپس به علی علیه السلام فرمود : «آگاه باش که تو سر و سَرور و پیشوای کسانی هستی که این آیه در باره آنها نازل شده است» . سپس فرمود : «کجاست جامه ای که بر تن تو کردم ، ای علی؟». علی علیه السلام گفت : ای پیامبر خدا! یکی از اصحاب شما نزد من آمد ، در حالی که از برهنگی خود و خانواده اش می نالید . دلم رحم آمد و ترجیح دادم آن را بدو دهم و می دانم که خداوند ، مرا با جامه ای بهتر از آن خواهد پوشاند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «راست گفتی . جبرئیل برای من خبر آورد که خداوند به جای آن برای تو در بهشت، جامه ای سبز از استبرق، برگزیده که حاشیه های آن از یاقوت و زبرجد است . بهترین پاداش ، پاداش پروردگارت است در برابر بخشش و شکیبایی تو بر همین جامه پوسیده . پس مژده باد تو را، ای علی!» . علی علیه السلام شاد و خوش حال از خبری که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدو داده بود ، باز گشت .

.


ص: 140

تفسیر الثعلبی :رَأَیتُ فی الکُتُبِ أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَمّا أرادَ الهِجرَهَ خَلَّفَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ علیه السلام بِمَکَّهَ لِقَضاءِ دُیونِهِ ورَدِّ الوَدائِعِ الَّتی کانَت عِندَهُ ، فَأمَرَهُ لَیلَهَ خَرَجَ إلَی الغارِ وقَد أحاطَ المُشرِکونَ بِالدّارِ أن یَنامَ عَلی فِراشِهِ صلی الله علیه و آله ، وقالَ لَهُ : اِتَّشِح بِبُردِیَ الحَضرَمِیِّ الأَخضَرِ ونَم عَلی فِراشی ، فَإِنَّهُ لا یَخلُصُ إلَیکَ مِنهُم مَکروهٌ إن شاءَ اللّهُ فَفَعَلَ ذلِکَ عَلِیٌّ ، فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلی جَبرَئیلَ ومیکائیلَ علیهماالسلام : إنّی قَد آخَیتُ بَینَکُما ، وجَعَلتُ عُمُرَ أحَدِکُما أطوَلَ مِن عُمُرِ الآخَرِ ، فَأَیُّکُما یُؤثِرُ صاحِبَهُ بِالبَقاءِ وَالحَیاهِ ؟ فَاختارَ کِلاهُمَا الحَیاهَ ، فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلَیهِما : أفَلا کُنتُما مِثلَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ ؟! آخَیتُ بَینَهُ وبَینَ مُحَمَّدٍ ، فَباتَ عَلی فِراشِهِ یَفدیهِ نَفسَهُ ویُؤثِرُهُ بِالحَیاهِ ؟! اِهبِطا إلَی الأَرضِ فَاحفَظاهُ مِن عَدُوِّهِ . فَنَزَلا ، فَکانَ جَبرَئیلُ عِندَ رَأسِ عَلِیٍّ ، ومیکائیلُ عِندَ رِجلَیهِ ، وجَبرَئیلُ یُنادی : بَخٍ بَخٍ ! مَن مِثلُکَ یَا بنَ أبی طالِبٍ فَنادی (1) اللّهُ عز و جلالمَلائِکَهَ ؟! وَأنزَلَ اللّهُ عز و جلعَلی رَسولِهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ مُتَوَجِّهٌ إلَی المَدینَهِ فی شَأنِ عَلِیٍّ : «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (2) . (3)

6 / 2تَواضُعُهُمالمعجم الکبیر عن ابن عمر عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله :لَقَد هَبَطَ عَلَیَّ مَلَکٌ مِنَ السَّماءِ ما هَبَطَ عَلی نَبِیٍّ قَبلی ، ولا یَهبِطُ عَلی أحَدٍ مِن بَعدی ، وهُوَ إسرافیلُ وعِندَهُ جِبریلُ ، فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکَ یا مُحَمَّدُ ، ثُمَّ قالَ : أنَا رَسولُ رَبِّکَ إلَیکَ ، أمَرَنی أن اُخبِرَکَ (4) إن شِئتَ نَبِیّا عَبدا ، وإن شِئتَ نَبِیّا مَلِکا ؟ فَنَظَرتُ إلی جِبریلَ ، فَأَومَأَ جِبریلُ إلَیَّ أن تَواضَع ، فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عِندَ ذلِکَ : نَبِیّا عَبدا . (5)

.

1- .کذا ، والظاهر أنّها تصحیف من النسّاخ أو خطأ مطبعی ، وفی سائر المصادر : «یباهی» .
2- .البقره : 207 .
3- .تفسیر الثعلبی : ج 2 ص 125 ح 103 ، اُسد الغابه : ج 4 ص 98 الرقم 3789 ، شواهد التنزیل : ج 1 ص 123 ح 133 عن أبی سعید الخدری وکلاهما نحوه ؛ العمده : ص 239 ح 367 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 173 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 89 ح 76 والثلاثه الأخیره نحوه ، بحار الأنوار : ج 19 ص 86 ح 37 .
4- .کذا فی المتن ، والظاهر أنّ الصواب : «اُخَیّرک» .
5- .المعجم الکبیر : ج 12 ص 267 ح 13309 ، حلیه الأولیاء : ج 3 ص 256 الرقم 246 ، سبل الهدی والرشاد : ج 7 ص 76 ، إمتاع الأسماع : ج 2 ص 222 ، کنز العمّال : ج 11 ص 431 ح 32027 .

ص: 141



6 / 2 فروتنی اهل بیت علیهم السلام

تفسیر الثعلبی :در کتاب ها دیده ام که چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آهنگ هجرت کرد ، علی بن ابی طالب علیه السلام را در مکّه به جانشینی خود نهاد تا قرض های ایشان را ادا کند و امانت هایی را که نزد او بود ، به صاحبانشان بازگرداند . پیامبر صلی الله علیه و آله شبی که به غار رفت در حالی که خانه را محاصره کرده بودند ، به علی علیه السلام دستور داد در بستر او بیارَمد و به او فرمود : «بُردِ حضرمیِ سبز مرا بر دوش افکن و به جای من بخواب، که به خواست خداوند متعال، آسیبی از ایشان به تو نمی رسد» . علی علیه السلام نیز چنین کرد . پس خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که : «من میان شما دو نفر، برادری بر قرار کردم و عُمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم . کدام یک از شما زندگی را بر می گزیند؟» . هر دو زندگی را برگزیدند . خداوند متعال به آن دو، وحی کرد که : «آیا شما همچون علی بن ابی طالب نیستید؟! من میان او و محمّد ، برادری بر قرار کردم و علی در بستر محمّد آرمید و خود را فدای او کرد و زندگی او را بر خود ترجیح داد؟! به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید» . آن دو، فرود آمدند و جبرئیل ، در کنار سر پیامبر و میکائیل ، در کنار دو پای ایشان ایستاد . جبرئیل ندا می داد : «خوشا ، خوشا ، ای علی بن ابی طالب! چه کسی همچون توست که خداوند عز و جل [با او] به فرشتگان مباهات کند؟!» و خداوند به پیامبرش که در راه مدینه بود ، این آیه را در شأن علی علیه السلام نازل فرمود : «و از میان مردم، کسی است که برای طلب خشنودی خدا جان خویش را فدا می فروشد» .

6 / 2فروتنی اهل بیت علیهم السّلامالمعجم الکبیر به نقل از عبد اللّه بن عمر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «فرشته ای از آسمان بر من نازل شد که نه پیش از من بر پیامبری نازل شده بود و نه پس از من بر کسی نازل خواهد شد . او اسرافیل بود که جبرئیل را همراه خود داشت . گفت : درود بر تو، ای محمّد! و سپس ادامه داد : من فرستاده پروردگارت به سوی تو هستم . او به من دستور داده که تو را اگر می خواهی ، به عنوان پیامبری بنده، و اگر مایلی ، به عنوان پیامبری پادشاه برگزینم . من به جبرئیل نگریستم . جبرئیل به من اشاره کرد که فروتنی کن» . این جا بود که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «ترجیح می دهم پیامبری بنده باشم» .

.


ص: 142

الإمام الباقر علیه السلام فی ذِکرِ فَضائِلِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله :ولَقد أتاهُ جَبرَئیلُ علیه السلام بِمَفاتیحِ خَزائِنِ الأَرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ یُخَیِّرُهُ ، مِن غَیرِ أن یَنقُصَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی مِمّا أعَدَّ اللّهُ لَهُ یَومَ القِیامَهِ شَیئا ، فَیَختارُ التَّواضُعَ لِرَبِّهِ جَلَّ وعَزَّ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ جَبرَئیلَ علیه السلام أتی رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَخَیَّرَهُ ، وأشارَ عَلَیهِ بِالتَّواضُعِ ، وکانَ لَهُ ناصِحا ، فَکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یأکُلُ إکلَهَ العَبدِ ، ویَجلِسُ جِلسَهَ العَبدِ ، تَواضُعا للّهِِ تَبارَکَ وتَعالی . (2)

الطبقات الکبری عن حمزه بن عبداللّه بن عتبه :کانَت فِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله خِصالٌ لَیسَت فِی الجَبّارینَ ، کانَ لا یَدعوهُ أحمَرُ ولا أسوَدُ مِنَ النّاسِ إلّا أجابَهُ ، وکانَ رُبَّما وَجَدَ تَمرَهً مُلقاهً فَیَأخُذُها فَیُهوی بِها إلی فیهِ ، وإنَّهُ لَیَخشی أن تَکونَ مِنَ الصَّدَقَهِ ، وکانَ یَرکَبُ الحِمارَ عُریا لَیسَ عَلَیهِ شَیءٌ . (3)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 130 ح 100 ، الأمالی للطوسی : ص 692 ح 1470 کلاهما عن محمّد بن مسلم ، دلائل الإمامه : ص 225 ح 151 عن جابر ، مشکاه الأنوار : ص 397 ح 1307 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 277 ح 116 .
2- .الکافی : ج 8 ص 131 ح 101 عن علیّ بن المغیره ، و ج 6 ص 270 ح 1 ، المحاسن : ج 2 ص 245 ح 1762 کلاهما عن زید الشحّام نحوه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 278 ح 117 ، وراجع : مجمع البیان : ج 9 ص 133 .
3- .الطبقات الکبری : ج1 ص370 ، تاریخ دمشق : ج4 ص80 عن أبی هریره، سبل الهدی والرشاد : ج 7 ص 31 کلاهما نحوه .

ص: 143

امام باقر علیه السلام در یادکرد فضیلت های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :جبرئیل ، سه بار کلیدهای خزانه های زمین را برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد ، بی آن که خداوند تبارک و تعالی از آنچه برای او در روز رستاخیز آماده کرده است ، چیزی بکاهد و پیامبر ، در برابر خداوند عز و جل ، فروتنی را برگزید .

امام صادق علیه السلام :جبرئیل ، نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و او را مخیّر ساخت و به او اشاره کرد تا فروتنی را برگزیند . جبرئیل ، خیرخواه پیامبر بود . پیامبر صلی الله علیه و آله برای فروتنی در برابر خداوند متعال ، همچون بندگان، غذا می خورد و همچون بندگان می نشست .

الطبقات الکبری به نقل از حمزه بن عبد اللّه بن عتبه :پیامبر صلی الله علیه و آله صفاتی داشت که در زورگویان نبود . اگر سرخ و سیاهی او را دعوت می کرد ، می پذیرفت و گاه که خرمای به کنار افتاده ای می یافت ، آن را در دهان می نهاد و تنها از این می ترسید که صدقه باشد . او بر الاغِ کاملاً برهنه سوار می شد .

.


ص: 144

الطبقات الکبری عن یزید بن عبداللّه بن قسیط :کانَ أهلُ الصُّفَّهِ ناسا مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا مَنازِلَ لَهُم ، فَکانوا یَنامونَ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فِیالمَسجِدِ ویَظَلّونَ فیهِ ما لَهُم مَأویً غَیرُهُ ، فَکانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَدعوهُم إلَیهِ بِاللَّیلِ إذا تَعَشّی فَیُفَرِّقُهُم عَلی أصحابِهِ ، وتَتَعَشّی طائِفَهٌ مِنهُم مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، حَتّی جاءَ اللّهُ تَعالی بِالغِنی . (1)

سنن أبی داود عن أبی ذرّ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَجلِسُ بَینَ ظَهرَی (2) أصحابِهِ ، فَیَجیءُ الغَریبُ فَلا یَدری أیُّهُم هُوَ حَتّی یَسأَلَ . فَطَلَبنا إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أن نَجعَلَ لَهُ مَجلِسا یَعرِفُهُ الغَریبُ إذا أتاهُ ، فَبَنَینا لَهُ دُکّانا مِن طینٍ ، کانَ فَجَلَسَ عَلَیهِ . (3)

سنن ابن ماجه عن أبی مسعود :أتَی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ فَکَلَّمَهُ ، فَجَعَلَ تَرعَدُ فَرائِصُهُ ، فَقالَ لَهُ : هَوِّن عَلَیکَ فَإِنّی لَستُ بِمَلِکٍ ، إنَّما أنَا ابنُ امرَأَهٍ تَأکُلُ القَدیدَ (4) . (5)

سنن أبی داود عن مطرف عن أبیه :اِنطَلَقتُ فی وَفدِ بَنی عامِرٍ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، فَقُلنا : أنتَ سَیِّدُنا ، فَقالَ : السَّیِّدُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی . قُلنا : وأفضَلُنا فَضلاً ، وأعظَمُنا طَولاً ، فَقالَ : قولوا بِقَولِکُم أو بَعضِ قَولِکُم ولا یَستَجرِیَنَّکُمُ الشَّیطانُ . (6)

.

1- .الطبقات الکبری : ج 1 ص 255 ، وراجع : فتح الباری : ج 11 ص 286 ذیل ح 6460 .
2- .هکذا فی المصدر ، وفی سائر المصادر : «ظَهرانَی» بدل «ظَهرَی» .
3- .سنن أبی داود : ج 4 ص 225 ح 4698 ، سنن النسائی : ج 8 ص 101 ، مسند إسحاق بن راهویه : ج 1 ص 209 ح 165 ؛ مکارم الأخلاق : ج 1 ص 48 ح 8 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 229 ح 35 .
4- .القدید : اللحم المملوح المجفّف فی الشمس (لسان العرب : ج 3 ص 344 «قدد») .
5- .سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1101 ح 3312 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 506 ح 3733 ، المعجم الأوسط : ج 2 ص 64 ح 1260 کلاهما عن جریر بن عبد اللّه نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 88 ح 14965 ؛ مکارم الأخلاق : ج 1 ص 48 ح 7 نحوه ، بحار الأنوار : ج 16 ص 229 ح 35 .
6- .سنن أبی داود : ج 4 ص 254 ص 4806 ، السنن الکبری للنسائی : ج 6 ص 70 ح 10075 ، الأدب المفرد : ص 72 ح 211 ، مسند ابن حنبل : ج 5 ص 499 ح 16311 ، الطبقات الکبری : ج 7 ص 34 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 651 ح 8334 .

ص: 145

الطبقات الکبری به نقل از یزید بن عبد اللّه بن قسیط :اهل صُفّه (سکّونشینان) ، جماعتی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بودند که خانه ای نداشتند و در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد می خوابیدند و چون مأوایی نداشتند ، در آن جا به سر می بردند . پیامبر خدا هنگام شام ، آنها را فرا می خواند و در میان اصحابش تقسیمشان می کرد و گروهی از آنها نیز با پیامبر صلی الله علیه و آله شام می خوردند، تا وقتی که خداوند ، توانگری را به ارمغان آورد .

سنن أبی داوود به نقل از ابو ذر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان یارانش می نشست و هر گاه بیگانه ای می آمد ، نمی فهمید کدام پیامبر است تا این که می پرسید . از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستیم که جایگاهی برایش درست کنیم تا اگر بیگانه ای آمد ، او را بشناسد . بدین ترتیب ، سکّویی از گِل برای او ساختیم، که بر آن نشست .

مسند ابن ماجه به نقل از ابو مسعود :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و هنگام صحبت با ایشان بدنش می لرزید . پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود : «آرام باش . من که پادشاه نیستم ؛ بلکه پسرِ زنی هستم که گوشت نمک سود می خورد» .

سنن أبی داوود به نقل از مطرّف، از پدرش :با هیئت نمایندگی بنی عامر ، خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رسیدیم . گفتیم : تو سَرور مایی . فرمود : «سَرور ، خداوند تبارک و تعالی است» . گفتیم : تو کاملاً از ما برتر و از ما بخشنده تری . فرمود : «هر چه می خواهید ، بگویید ؛ ولی مواظب باشید که شیطان، شما را نماینده خود قرار ندهد [و مدح و ستایش مبالغه آمیز نکنید]» .

.


ص: 146

الإمام الصادق علیه السلام :ما أکَلَ نَبِیُّ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ مُتَّکِئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل ، وکانَ یَکرَهُ أن یَتَشَبَّهَ بِالمُلوکِ . ونَحنُ لا نَستَطیعُ أن نَفعَلَ . (1)

فضائل الصحابه لابن حنبل عن زاذان :رَأَیتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ یُمسِکُ الشُّسوعَ بِیَدِهِ ، یَمُرُّ فِی الأَسواقِ فَیُناوِلُ الرَّجُلَ الشِّسعَ ، ویُرشِدُ الضّالَّ ویُعینُ الحَمّالَ عَلَی الحُمولَهِ ، وهُوَ یَقرَأُ هذِهِ الآیَهَ : «تِلْکَ الدَّارُ الْأَخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ» (2) . ثُمَّ یَقولُ : هذِهِ الآیَهُ اُنزِلَت فِی الوُلاهِ وذَوِی القُدرَهِ مِنَ النّاسِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :خَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام وهُوَ راکِبٌ ، فَمَشَوا مَعَهُ فَقالَ : ألَکُم حاجَهٌ ؟ قالوا : لا ، ولکِنّا نُحِبُّ أن نَمشِیَ مَعَکَ ، فَقالَ لَهُم : اِنصَرِفوا ؛ فَإِنَّ مَشیَ الماشی مَعَ الرّاکِبِ مَفسَدَهٌ لِلرّاکِبِ ومَذَلَّهٌ لِلماشی . (4)

تفسیر الطبری :إنّ الحسن بن علیٍّ علیه السلام کانَ یَجلِسُ إلَی المَساکینِ ، ثُمَّ یَقولُ : «إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» (5) . (6)

.

1- .الکافی : ج 6 ص 272 ح 8 المحاسن : ج 2 ص 247 ح 1768 کلاهما عن المعلّی بن خنیس ، بحار الأنوار : ج 16 ص 262 ح 54 .
2- .القصص : 83 .
3- .فضائل الصحابه لابن حنبل : ج 2 ص 621 ح 1064 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 489 ، تفسیر الآلوسی : ج 20 ص 125 کلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 180 ح 36538 ؛ مجمع البیان : ج 7 ص 420 نحوه ، العمده : ص 308 ح 511 .
4- .الکافی : ج 6 ص 540 ح 16 ، المحاسن : ج 2 ص 470 ح 2632 ، مشکاه الأنوار : ص 364 ح 1189 من دون إسنادٍ إلیه علیه السلام وکلّها عن هشام بن سالم ، بحار الأنوار : ج 41 ص 55 ح 2 ، وراجع : تحف العقول : ص 209 .
5- .النحل : 23 .
6- .تفسیر الطبری : ج 8 جزء 14 ص 94 ، الدرّ المنثور : ج 5 ص 120 نقلاً عن عبد اللّه بن أحمد وعبد بن حمید وابن أبی حاتم ؛ العمده : ص 400 ح 812 .

ص: 147

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از هنگامی که خداوند عز و جل او را به پیامبری برانگیخت ، هرگز تکیه کرده خوراکی نخورد و کراهت داشت به سلاطین مانند شود و ما توان چنین کاری نداریم .

فضائل الصحابه، ابن حنبل به نقل از زادان :علی بن ابی طالب علیه السلام را دیدم که بند کفش را با دست خود می گرفت و از بازار می گذشت تا بند کفش را به دست صاحبش می داد و رهْ گم کرده را ره می نمود و در برداشتن بار به بارکش کمک می کرد و این آیه را تلاوت می نمود : «این، سرای آخرت را از آنِ کسانی قرار دادیم که در این جهان ، نه خواهان برتری جویی و نه خواهان فسادند ، و فرجام نیک ، از آنِ پرهیزگاران است» . سپس می فرمود : «این آیه در حقّ والیان و مردمان قدرتمند، نازل شده است» .

امام صادق علیه السلام :امیر مؤمنان علیه السلام ، سواره از خانه خارج شد و گروهی پیاده همراه او راه افتادند . فرمود : «آیا کاری دارید؟» . گفتند : نه ؛ لیکن دوست داریم با شما همراهی کنیم . به آنها فرمود : «باز گردید. پیاده رفتن به همراه سواره، موجب تباهیِ سواره و خواریِ پیاده است» .

تفسیر الطبری :حسن بن علی علیه السلام در کنار مساکین می نشست و سپس این آیه : «خداوند ، مستکبران را دوست ندارد» » را تلاوت می کرد .

.


ص: 148

المناقب لابن شهرآشوب :رُوِیَ أنَّهُ مَرَّ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام عَلی فُقَراءَ وقَد وَضَعوا کُسَیراتٍ عَلَی الأَرضِ وهُم قُعودٌ یَلتَقِطونَها ویَأکُلونَها ، فَقالوا لَهُ : هَلُمَّ یَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ إلَی الغَداءِ . قالَ : فَنَزَلَ وقالَ : «إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُستَکبِرینَ» ، وجَعَلَ یَأکُلُ مَعَهُم حَتَّی اکتَفَوا وَالزّادُ عَلی حالِهِ بِبَرَکَتِهِ . ثُمَّ دَعاهُم إلی ضِیافَتِهِ وأطعَمَهُم وکَساهُم . (1)

تاریخ دمشق عن محمّد بن عمرو بن حزم :مَرَّ الحُسَینُ بِمَساکینَ یَأکُلونَ فِی الصُّفَّهِ (2) فَقالوا : الغَداءَ ، فَنَزَلَ وقالَ : إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُتَکَبِّرینَ ، فَتَغَدّی مَعَهُم ثُمَّ قالَ لَهُم : قَد أجَبتُکُم فَأَجیبونی . قالوا : نَعَم . فَمَضی بِهِم إلی مَنزِلِهِ ، فَقالَ لِلرَّبابِ : أخرِجی ما کُنتِ تَدَّخِرینَ . (3)

الکافی عن أبی بصیر :دَخَلَ أبو عَبدِاللّهِ علیه السلام الحَمّامَ ، فَقالَ لَهُ صاحِبُ الحَمّامِ : اُخلیهِ لَکَ ؟ فَقالَ : لا حاجَهَ لی فی ذلِکَ ، المُؤمِنُ أخَفُّ مِن ذلِکَ . (4)

المناقب لابن شهرآشوب :دَخَلَ [الرِّضا علیه السلام ] الحَمّامَ فَقالَ لَهُ بَعضُ النّاسِ : دَلِّکنی یا رَجُلُ ، فَجَعَلَ یُدَلِّکُهُ ، فَعَرَفوهُ ، فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَستَعذِرُ مِنهُ ، وهُوَ یُطَیِّبُ قَلبَهُ ویُدَلِّکُهُ . (5)

.

1- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 23 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 352 ح 28 .
2- .أهل الصُفّه : هم فقراء المهاجرین ، ومَن لم یکن له منزل یسکنه ، فکانوا یأوون إلی موضع مُظلّل فی مسجد المدینه یسکنونه (النهایه : ج 3 ص 37 «صفف») .
3- .تاریخ دمشق : ج 14 ص 181 ؛ تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 257 ح 15 عن مسعده بن صدقه نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 189 ح 1 .
4- .الکافی : ج 6 ص 503 ح 37 ، کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 1 ص 117 ح 249 نحوه ، بحار الأنوار : ج 47 ص 47 ح 69 .
5- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 362 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 99 ح 16 .

ص: 149

المناقب، ابن شهرآشوب :حسن بن علی علیه السلام بر گروهی از فقرا گذشت که تکّه های نان را بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن بر می داشتند و می خوردند . این جماعت به امام علیه السلام گفتند : ای پسر دختر پیامبر خدا! بفرمایید . امام علیه السلام فرود آمد و فرمود : «خداوند ، مستکبران را دوست ندارد» و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند . این، در حالی بود که به برکت وجود امام علیه السلام چیزی از نان ها کم نشده بود . سپس امام علیه السلام آنها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و به آنان جامه بخشید .

تاریخ دمشق به نقل از محمّد بن عمرو بن حزم :امام حسین علیه السلام بر گروهی از مساکین گذشت که بر سکّو[ی مسجد] غذا می خوردند . آنها به امام علیه السلام ، غذا تعارف کردند . ایشان فرود آمد و فرمود : «خداوند ، متکبّران را دوست ندارد» .پس با آنها غذا خورد . سپس به آنها فرمود : «من دعوت شما را پذیرفتم ؛ شما هم دعوت مرا بپذیرید» . گفتند : باشد . امام علیه السلام آنها را با خود به منزلش برد و به رباب فرمود : «آنچه را ذخیره کرده ای ، بیرون بیاور» .

الکافی به نقل از ابو بصیر :امام صادق علیه السلام به حمّام رفت . صاحب حمّام به ایشان گفت : آیا حمّام را قُرق کنم؟ امام علیه السلام فرمود : «نیازی به این کار نیست . کار مؤمن ، ساده تر از این امور است» .

المناقب، ابن شهرآشوب :روایت شده است که امام رضا علیه السلام به حمّام رفت . فردی به ایشان گفت : ای مرد! مرا کیسه بکش . امام علیه السلام او را کیسه کشید . مردم ، امام علیه السلام را به آن مرد معرّفی کردند . او از امام علیه السلام پوزش طلبید؛ ولی ایشان علیه السلام دل آن مرد را آرام می کرد و همچنان کیسه اش می کشید .

.


ص: 150

6 / 3عَفوُهُمرسول اللّه صلی الله علیه و آله :مُروءَتُنا أهلَ البَیتِ العَفوُ عَمَّن ظَلَمَنا ، وإعطاءُ مَن حَرَمَنا . (1)

سنن الترمذی عن أبی عبداللّه الجدلی :سَأَلتُ عائِشَهَ عَن خُلقِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَت : لَم یَکُن فاحِشا ولا مُتَفَحِّشا ولا صَخّابا (2) فِی الأَسواقِ ، ولا یَجزی بِالسَّیِّئَهِ السَّیِّئَهَ ، ولکِن یَعفو ویَصفَحُ . (3)

صحیح البخاری عن عبد اللّه :کَأَنّی أنظُرُ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله یَحکی نَبِیّا مِنَ الأَنبِیاءِ ، ضَرَبَهُ قَومُهُ فَأَدمَوهُ ، وهُوَ یَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ویَقولُ : اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اُتِیَ بِالیَهودِیَّهِ الَّتی سَمَّتِ الشّاهَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَقالَ لَها: ما حَمَلَکِ عَلی ما صَنَعتِ ؟ فَقالَت : قُلتُ : إن کانَ نَبِیّا لَم یَضُرَّهُ وإن کانَ مَلِکا أرَحتُ النّاسَ مِنهُ ، قالَ : فَعَفا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنها . (5)

.

1- .تحف العقول : ص 38 ، الخصال : ص 10 ح 33 ، الأمالی للصدوق : ص 364 ح 450 کلاهما عن زراره عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 141 ح 27 .
2- .الصخب والسخب : الضجّه واضطراب الأصوات للخصام (النهایه : ج 3 ص 14 «صخب») .
3- .سنن الترمذی : ج 4 ص 369 ح 2016 ، مسند ابن حنبل : ج 9 ص 532 ح 25472 و ج 10 ص 75 ح 26049 ، السنن الکبری : ج 7 ص 72 ح 13301 ، کنز العمّال : ج 7 ص 222 ح 18717 ؛ شرح الأخبار : ج 2 ص 368 ح 730 ، المناقب للکوفی : ج 1 ص 144 ح 80 کلاهما عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 15 ص 213 ذیل ح 26 ، وراجع : صحیح البخاری : ج 4 ص 1831 ح 4558 .
4- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1282 ح 3290 و ج 6 ص 2539 ح 6530 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1417 ح 1792 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1335 ح 4025 ، کنز العمّال : ج 12 ص 473 ح 35563 ؛ مجمع البیان : ج 2 ص 831 ، بحار الأنوار : ج 20 ص 20 .
5- .الکافی : ج 2 ص 108 ح 9 عن زراره ، مشکاه الأنوار : ص 404 ح 1337 ، بحار الأنوار : ج 16 ص 265 ح 62 ؛ سنن أبی داود : ج 4 ص 174 ح 4510 ، سنن الدارمی : ج 1 ص 36 ح 68 کلاهما عن جابر نحوه ، وراجع : الأمالی للصدوق : ص 294 ح 328 .

ص: 151